ترجمه
سوگند به اسبان دونده كه (در میدان جهاد) نفسشان به شماره افتاد.
و (به هنگام تاختن، از برخورد نعل اسبان با سنگهاى بیابان) به شدّت برق افروزند.
و صبحگاهان بر دشمن هجوم برند.
و گرد و غبار برانگیزند.
و در میان معركه و جمع دشمنان در آمدهاند.
همانا انسان نسبت به پروردگارش بسیار ناسپاس است.
و بىشك بر این (ناسپاسى) گواه است.
و همانا او علاقه شدیدى به مال دارد.
آیا انسان نمىداند كه وقتى آنچه در گورهاست برانگیخته شود.
و آنچه در سینههاست فاش شود.
همانا خداوند در آن روز به كارشان آگاه است.
نکته ها
«عَدْو» به معناى تجاوز است. چون دویدن، تجاوز از حدّ حركت عادى است، به آن «عَدْو» گفته مىشود. «ضَبْح» به معناى صداى نفس اسب است. «قَدْح» به معناى خروج آتش از سنگ چخماق، «المغیرات» از «اِغارة» به معناى تاختن سریع، «صُبحا» كنایه از غافلگیر كردن دشمن و پنهان كردن زمان هجوم است.
«أثَرن» از «اِثارة» به معناى منتشر ساختن، «نَقْع» به معناى غبار و «كَنود» به معناى كَفور است.
در كلمه «بُعثر» معناى بعث و اثاره نهفته است یعنى بیرون كشیدن و زیرو رو كردن. «حُصّل» به معناى استخراج مغز از پوسته و متمایز شدن خصلتهاى نیك و بد در آن روز از یكدیگر است.
قرآن در برخى آیات، انسان را به خاطر برخى صفات، مورد سرزنش قرار داده و او را «ظلوماً جهولاً»(114) (ستمگر و نادان)، «هلوعاً»(115) (حریص)، «یؤوساً»(116) (ناامید)، «كفوراً»(117) (ناسپاس)، «جزوعاً»(118) (بى صبر)، «منوعاً»(119) (بخیل) خوانده است. ولى از سوى دیگر درباره انسان مىفرماید: «كرّمنا»(120) (گرامى داشتیم)، «فضّلنا»(121) (برترى دادیم)، «احسن تقویم»(122) (بهترین قوام را به او دادیم)، «نفخت فیه من روحى»(123) (روح الهى در او دمیدیم) و این دوگانگى به خاطر آن است كه در انسان دو نوع عامل حركت وجود دارد: یكى عقل و یكى غریزه. اگر در مسیر بندگى خدا و تربیت اولیاى خدا قرار گیرد، به گونهاى است و اگر در مسیر هوسها و طاغوتها و وسوسهها قرار گیرد، به گونه دیگر.
در قرآن از علاقه شدید و حریصانه به مال دنیا كه سبب فراموش كردن آخرت و محرومان شود، انتقاد شده است. «انّه لحبّ الخیر لشدید»
قرآن از مال دنیا به «خیر» تعبیر كرده است: «لحبّ الخیر» تا بفهماند مال باید از راه خیر بدست آید و در راه خیر با نیت خیر و با شیوه خیر مصرف گردد.
پيام ها
1- جهاد و دفاع به قدرى ارزش دارد كه خداوند به نفس اسبهاى زیر پاى جهادگران سوگند یاد مىكند. «و العادیات ضَبحا»
2- مسلمانان باید اسب سوار و چابك باشند. (در سوگند به نفس اسب، نوعى تشویق به اسب سوارى هدفدار است.) «و العادیات ضَبحا»
3- اسبان در راه خدا مىدوند، ولى انسان در برابر خدا سرسختى مىكند. «والعادیات... انّ الانسان لربّه لكنود»
4- در جهاد با دشمن، سرعت عمل یك ارزش است. «و العادیات ضَبحا»
5 - هنگام غفلت دشمن براى حمله استفاده كنید. «فالمغیرات صُبحا»
6- دشمن را چنان غافلگیر كنید كه ناگاه در وسط آنان باشید تا فرصت مقابله با شما را نداشته باشند. «فوسطن به جمعًا»
7- ناسپاسى و مال دوستى انسان را در برابر جبهه حق قرار مىدهد. «و العادیات... انّ الانسان لربّه لكنود... لحبّ الخیر لشدید»
8 - شهداى جبههها و امدادهاى الهى را فراموش نكنید. «انّ الانسان لربّه لكنود»
9- پیروزى و امنیّت انسان را مغرور مىكند، هشدار لازم است. «لربّه لكنود»
10- وجدان انسان آگاه است؛ حتى در مواردى كه عذر و بهانه مىآورد خود مىداند كه چه كاره است. «و انّه على ذلك لشهید»
11- در فرهنگ اسلامى، ثروت و مال خیر است. «انّه لحبّ الخیر لشدید»
12- علاقه به مال، امرى فطرى است، آنچه مذموم است علاقه افراطى است كه انسان از یك سو دست به هر نوع درآمدى مىزند و از سوى دیگر حقوق واجب الهى را نمىپردازد. «لشدید»
13- معاد جسمانى است زیرا سخن از قبر است. «بعثر ما فى القبور» (در آیهاى دیگر مىفرماید: «یبعث من فى القبور»(124))
14- یاد قیامت، عامل هشدار به ناسپاسان و مال پرستان است. «أفلا یعلم اذا بعثر ما فى القبور»
15- روز قیامت اسرار درونى كشف وحسابرسى خواهد شد. «حصّل ما فى الصّدور»
16- خداوند بر افكار و اعمال ما آگاهى كامل دارد. («خبیر» به معناى آگاهى از ظاهر و باطن است) «انّ ربّهم بهم... لخبیر»
17- خداوند در دنیا نیز به امور مردم آگاه است، امّا در قیامت، این خبیر بودن براى همه ظاهر مىشود. «یومئذ»
18- چون خداوند خبیر است، حسابرسى او نیز دقیق است. «یومئذ لخبیر»
19- انسان در برابر دیگران این همه سركشى ندارد، كفر و ناسپاسى شدید انسان تنها در برابر پروردگارش است. «لربّه لكنود»