ترجمه
بگو: پناه مىبرم به پروردگار سپیده دم.
از شرّ آفریدههایش.
و از شرّ تاریكى شب، آنگاه كه همه جا را فراگیرد.
و از شرّ افسونگرانى كه در گرهها مىدمند.
و از شرّ هر حسود آنگاه كه حسد ورزد.
نکته ها
كلمه «فلق» مثل «فجر» به معناى شكافتن است، شكافتن سیاهى شب یا سپیده صبح: «فالق الاصباح»(263)؛ شكافتن دانه درون خاك. «فالق الحبّ و النَّوى»(264)
مراد از «غاسق» آغاز شب است كه تاریكى را به همراه مىآورد. چنانكه در آیهاى دیگر مىفرماید: «اقم الصّلاة لدلوك الشمس الى غسق الّیل»(265)
شاید مراد از «غاسق» هر موجود ظلمت آور باشد كه تاریكىهاى معنوى را به همراه خود مىآورد و گسترش مىدهد.
از آنجا كه افراد شرور، براى حمله و هجوم و یا توطئه چینى از تاریكى شب استفاده مىكنند، لذا به خدا پناه مىبریم از شرورى كه در شب واقع مىشود.
«نفّاثات» از «نَفث» به معناى دمیدن و «عُقَد» جمع «عَقْد» به معناى گره است.
در هر چیزى احتمال بروز شرّ وجود دارد، حتى كمالاتى مثل علم و احسان، شجاعت و عبادت نیز آفاتى دارند. آفت علم، غرور؛ آفت احسان، منّت گذاردن؛ آفت عبادت، عُجب و آفت شجاعت، ظلم و تهوّر است.
در آسیب پذیرى سه اصل وجود دارد آمادگى هجوم از سوى دشمن فرصتهاى مناسب براى هجوم نظیر تاریكىها وجود حفرهها و نقطه ضعفها آرى دشمن به دنبال تاریكىها و حفرهها و نقاط ضعف است.
تبلیغات سوء، جوسازىها، سخن چینىها، جاسوسىها و شایعهپراكنىها، نمونه هایى از «نفّاثات فى العقد» است، یعنى مىدمند تا محكمات را سست كنند. چنانكه كسانى با وسوسه و شك میان همسران فتنه گرى مىكنند «ما یفرّقون بین المرء و زوجه»(266)
با اینكه هرچه خدا آفریده، خیر است: «الّذى احسن كلّ شىء خلقه»(267) لیكن هر چیزى اگر در مسیر صحیح خود قرار نگیرد، شرّ مىشود. چنانكه آهن خیر است ولى اگر چاقو شد، امكانِ سوء استفاده از آن وجود دارد. «مِن شر ما خلق»
«شرّ ما خلق» یعنى شرّ از سوى مخلوقات است، نه از سوى خالق و نه ناشى از خلقت.
پناه بردن به خدا از خطرات، تنها با گفتن «اَعوذ» حاصل نمىشود، بلكه علاوه بر گفتن، عمل نیز لازم است. چنانكه اهل بیت پیامبرعلیهم السلام وقتى مسكین و یتیم و اسیر، اطعام را كردند، گفتند: «انّا نخاف من ربّنا یوماً عبوساً قمطریرا»(268) ما از روز قیامت مىترسیم كه اطعام كردیم. قرآن مىفرماید: «فوقاهم اللّه شرّ ذلك الیوم»(269) خداوند نیز آنان را از شرّ آن روز نجات داد. پس گفتن «انّا نخاف» به تنهایى كارساز نیست، بلكه باید همراه با عمل باشد.
زشت صورتى نزد رسول خدا از زشتى چهره خود شكایت كرد كه جبرئیل نازل شد و سلام خداوند را به آن مرد زشت رساند و گفت كه خدا مىفرماید: «اما ترضى ان احشرت على جمال جبرییل» آیا دوست دارى كه در قیامت تو به زیبایى جبرئیل باشى؟
مرد شادمان شد و تصمیم گرفت تمام عبادات و مستحبّات را انجام دهد.(270)
شرّ مطلق وجود ندارد و خداوند نیافریده است، بلكه چه بسیار امورى كه از یك زاویه، شرّ دیده مىشوند و زاویهاى دیگر خیر. چنانكه مولوى مىگوید:
زهر مار، آن مار را باشد حیات
لیك آن، آدمى را شد ممات
پس بَد مطلق نباشد در جهان
بَد به نسبت باشد، این را هم بدان
بعضى از سختىها و فشارها، شرّ نیست، بلكه رمز تكامل است. مولوى مىگوید:
گندمى را زیر خاك انداختند
پس ز خاكش خوشهها برساختند
بار دیگر كوفتندش ز آسیا
قیمتش افزون و نان شد جان فزا
باز نان را زیر دندان كوفتند
گشت عقل و جان و فهم سودمند
باز آن جان، چون كه محو عشق گشت
یُعجب الزّراع آمد بعد كشت
قرآن سفارش مىكند كه با همسرانتان خوب رفتار كنید و اگر نسبت به آنان كراهت دارید، چه بسا در كنار آن الطافى نهفته باشد. «و عاشروهنّ بالمعروف فان كرهتموهنّ فعسى ان تكرهوا شیئاً و یجعل اللّه فیه خیراً كثیراً»(271) چنانكه گاهى زن زیبا نیست، ولى مادر فرزندانى بزرگ و برجسته مىشود.
بسیار از تلخىها، استعدادهاى ما را شكوفا مىكند، حالت صبر و مقاومت را در ما رشد مىدهد و دل انسان را خاضع و خاشع مىسازد. «لعلّهم یتضرّعون»(272)
شب براى مردان خدا، زمان بندگى و عبادت است: «یتلون آیات اللّه آناء الّیل»(273) ولى براى نامردمان، زمان توطئه و تهدید و هجوم است. «من شرّ غاسق»
سخن و یا حركتى كه روابط و دوستىهاى محكم را متزلزل كند، نفّاثات است و باید از آن به خدا پناه برد.
پناه بردن انسان به خدا، مستلزم پناه دادن خداوند است وگرنه فرمان پناه بردن لغو بود.
در میان تمام شرور نام سه شرّ در این سوره آمده است:
- شرور پنهان و در تاریكىها. «من شرّ غاسق اذا وقب»
- شرور زبانهاى ناپاك. «من شرّ النفّاثات فى العقد»
- شرور حسادتها و رقابتهاى منفى. «و من شرّ حاسد اذا حسد»
برخى زنان به خاطر زیبایى و لطافت در گفتار، مىتوانند مردان را در تصمیمات خود سست كنند و مصداق نفّاثات باشند.
یكى از مصادیق نفّاثات، سحر و جادو است و لذا آموزش و عمل آن حرام است.
با اینكه «شر ما خلق» شامل تمام شرور مىشود، ولى نام سه شرّ را به خاطر اهمیّتى كه دارد، جداگانه آورده است. «غاسق اذا وقب - النفّاثات فى العقد - حاسد اذا حسد»
پناه بردن در هر حال لازم است، خواه آنجا كه خطر باشد: «شرّ ما خلق» خواه دریافت كمال باشد: «فاذا قرأت القرآن فاستعذ باللّه من الشیطان الرجیم»(274) هرگاه قرآن تلاوت مىكنى از شرّ شیطان به خداوند پناه ببر.
در سوره فلق، در برابر سه شرّ بیرونى، به یك صفتِ الهى پناه مىبریم. (از شرّ غاسق و نفّاثات و حاسد، به صفتِ «ربّ الفلق» پناه بردیم.) اما در سوره ناس به عكس است. در برابر یك خطر درونى، به سه صفت الهى پناهنده مىشویم. (از شرّ وسوسه قلب، به صفاتِ «ربّ النّاس»، «ملك النّاس» و «اله النّاس» پناه مىبریم.)
بحثى درباره حسادت
تلاش براى به دست آوردن كمالاتى كه دیگران دارند، غبطه و ارزش است، ولى تلاش براى نابود كردن كمالات دیگران حسادت است. حسادت نشانه كم ظرفیّتى و تنگ نظرى است. اولین قتلى كه در زمین واقع شد به خاطر حسادت میان فرزندان آدم بود و اولین گناهى كه در آسمان واقع شد، حسادت ابلیس به آدم بود. در حدیث مىخوانیم: حسادت ایمان را مىخورد آن گونه كه آتش هیزم را.(275)
آنچه بر سر اهل بیت پیامبرعلیهم السلام آمد كه آنان را كنار زدند، ناشى از حسادت بود و قرآن در آیه 54 سوره نساء مىفرماید: چرا به خاطر الطاف و تفضّل خداوند، بر افراد لایق حسادت مىورزند، مگر نمىدانند ما به آل ابراهیم كتاب و حكمت و ملك عظیم دادیم.
حسادت در میان تمام شرور، برجستهترین شرّ است. زیرا حسود نقشهها مىكشد و حیلهها مىكند و مرتكب انواع شرور مىشود تا به هدف برسد.
حضرت علىعلیه السلام مىفرماید: «الحسد داء عیاء لایزال الا بهلك الحاسد او بموت المحسود»(276) حسادت مرض خطرناكى است كه جز با مرگ محسود یا هلاكت حسود از بین نمىرود.
حسود در واقع به خدا اعتراض دارد و در برابر اراده و حكمت او جهت مىگیرد كه چرا به او عطا كرده و به من نداده است.
حسود هرگز خیرخواهى و نصیحت نمىكند و به خاطر خوى حسادت، از رسیدن خیر خودش به دیگران جلوگیرى مىكند.
قرآن، ریشه بسیارى از گناهان را «بغیاً» به معناى حسادت دانسته است و امام صادق علیه السلام مىفرماید: «انّ الكفر اصله الحسد»(277) ریشه كفر حسادت است. چنانكه در برابر پیامبران مىگفتند: «أبشر یهدوننا»(278) آیا انسانى مثل ما پیامبر شود و ما را هدایت كند؟
حسود، اهل تواضع و تشكر نیست و هرگز به كمالات دیگران گواهى نمىدهد و قهراً مرتكب گناه كتمان حق مىشود.
حسود معمولاً منافق است. حضرت على علیه السلام مىفرماید: «الحاسد یظهر وُدّه فى اقواله و یخفى بُغضه فى افعاله»(279) در ظاهر اظهار علاقه مىكند ولى در باطن كینه و بغض دارد.
منشأحسادت چیست؟
گاهى تبعیض نابجا میان افراد، حسادت آنان را بر مىانگیزد.
گاهى مردم توجیه نیستند و شرایط را یكسان مىپندارند و همینكه یك برترى و امتیازى دیدند حسادت مىورزند. در حالى كه اگر حكمت و دلیل تفاوتها را بدانند آرام مىشوند.
حسادت در خاندان نبوت نیز پیدا مىشود، همان گونه كه در خانه حضرت یعقوب، حسادت فرزندان، آنان را به چاه افكندن برادر وادار كرد.
دامنه حسادت تنها نسبت به نعمتهاى مادى نیست، بلكه گاهى نسبت به ایمان افراد حسادت مىشود و مىخواهند آنان را به كفر برگردانند. «یردّونكم من بعد ایمانكم كفّاراً حسداً»(280)
روشن است كه حسادت، آرزوى نابودى نعمت دیگران است، وگرنه درخواست نعمت از خداوند، حسادت نیست. چنانكه سلیمان از خداوند حكومتى بى نظیر خواست: «ملكاً لا ینبغى لاحد»(281) و حضرت على علیه السلام در دعاى كمیل از خداوند مىخواهد كه نصیب او بیشتر باشد و قرب او به خداوند نیز بیشتر باشد. «واجعلنى من احسن عبیدك نصیبا عندك و اقربهم منزلة منك...»
براى درمان حسادت باید اینگونه فكر كرد:
دنیا، كوتاه و كوچك است و غصه براى آن ارزشى ندارد.
ما نیز نعمتهایى داریم كه دیگران ندارند.
نعمتها بر اساس حكمت تقسیم شده است، گرچه ما حكمت آن را ندانیم.
آنكه نعمتش بیشتر است، مسئولیّتش بیشتر است.
بدانیم كه حسادت ما بىنتیجه است و خداوند به خاطر اینكه بندهى چشم دیدن نعمتى را ندارد، لطف خود را قطع نمىكند و فقط خودمان را رنج مىدهیم.
263) انعام، 96.
264) انعام، 95.
265) اسراء، 78.
266) بقره، 102.
267) سجده، 7.
268) انسان، 10.
269) انسان، 11.
270) بحارالانوار، ج22، ص140.
271) نساء، 19.
272) اعراف، 94.
273) آل عمران، 113.
274) نحل، 98.
275) كافى، ج2، ص306.
276) نهجالبلاغه، حكمت 493.
277) كافى، ج 8، ص7.
278) تغابن، 6.
279) غررالحكم.
280) بقره، 109.
281) ص ، 35.
پيام ها
1- پناه بردن به خدا را باید به زبان جارى كرد. «قل اعوذ»
2- به خاطر زیادى خطرات و اهمیّت آن انبیا نیز باید به خدا پناه برند. «قل اعوذ»
3- اصلاح خود و جامعه، بدون استمداد و پناهندگى به خداوند امكان ندارد. «قل اعوذ بربّ الفلق»
4- چون شرور بر قلب و فكر انسان قفل مىزنند، باید به قدرتى پناه برد كه شكافنده و شكننده قفلها و موانع باشد. «بربّ الفلق»
5 - در دعا با دید وسیع برخورد كنید. «شرّ ما خلق» (همه مخلوقات را در برمىگیرد.)
6- در میان همه شرور، شر حسادت، تفرقه افكنى، عهد شكنى و توطئههاى پنهان اهمیّت بیشترى دارد. «من شرّ غاسق... شرّ النفاثات... شرّ حاسد»
7- دشمن آنقدر مىدمد تا تبلیغاتش مؤثّر واقع شود. («نفّاثات» جمع «نفّاثة»، صیغه مبالغه است.)
8 - با وسوسهها عقاید سست مىشود و حرف اثر مىكند. «من شرّ النفاثات فى العقد»
9- حسادت، دارویى جز پناه بردن به خدا ندارد. «قل اعوذ... اذا حسد»
10- زمینهها زمانى خطرناك است كه به فعلیّت در آیند. «حاسد اذا حسد»
11- حسادت، كم و بیش در افراد هست؛ اقدام عملى بر اساس آن گناه است. «اذا حسد»