1. الفاتحة 2. البقرة 3. آل عمران 4. النساء 5. المائدة 6. الأنعام 7. الأعراف 8. الأنفال 9. التوبة 10. يونس 11. هود 12. يوسف 13. الرعد 14. إبراهيم 15. الحجر 16. النحل 17. الإسراء 18. الكهف 19. مريم 20. طه 21. الأنبياء 22. الحج 23. المؤمنون 24. النور 25. الفرقان 26. الشعراء 27. النمل 28. القصص 29. العنكبوت 30. الروم 31. لقمان 32. السجدة 33. الأحزاب 34. سبأ 35. فاطر 36. يس 37. الصافات 38. ص 39. الزمر 40. غافر 41. فصلت 42. الشورى 43. الزخرف 44. الدخان 45. الجاثية 46. الأحقاف 47. محمد 48. الفتح 49. الحجرات 50. ق 51. الذاريات 52. الطور 53. النجم 54. القمر 55. الرحمن 56. الواقعة 57. الحديد 58. المجادلة 59. الحشر 60. الممتحنة 61. الصف 62. الجمعة 63. المنافقون 64. التغابن 65. الطلاق 66. التحريم 67. الملك 68. القلم 69. الحاقة 70. المعارج 71. نوح 72. الجن 73. المزمل 74. المدثر 75. القيامة 76. الإنسان 77. المرسلات 78. النبأ 79. النازعات 80. عبس 81. التكوير 82. الانفطار 83. المطففين 84. الانشقاق 85. البروج 86. الطارق 87. الأعلى 88. الغاشية 89. الفجر 90. البلد 91. الشمس 92. الليل 93. الضحى 94. الشرح 95. التين 96. العلق 97. القدر 98. البينة 99. الزلزلة 100. العاديات 101. القارعة 102. التكاثر 103. العصر 104. الهمزة 105. الفيل 106. قريش 107. الماعون 108. الكوثر 109. الكافرون 110. النصر 111. المسد 112. الإخلاص 113. الفلق 114. الناس
تعداد آیات: 286
تفسير 2. البقرة آية 243
Number of verses: 286
بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمـَنِ الرَّحِيم
۞ أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ خَرَجُوا مِن دِيَارِهِمْ وَهُمْ أُلُوفٌ حَذَرَ الْمَوْتِ فَقَالَ لَهُمُ اللَّهُ مُوتُوا ثُمَّ أَحْيَاهُمْ ۚ إِنَّ اللَّهَ لَذُو فَضْلٍ عَلَى النَّاسِ وَلَٰكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يَشْكُرُونَ 243
آیا ندیدی جمعیتی را که از ترس مرگ، از خانه‌های خود فرار کردند؟ و آنان، هزارها نفر بودند (که به بهانه بیماری طاعون، از شرکت در میدان جهاد خودداری نمودند). خداوند به آنها گفت: بمیرید! (و به همان بیماری، که آن را بهانه قرار داده بودند، مردند.) سپس خدا آنها را زنده کرد؛ (و ماجرای زندگی آنها را درس عبرتی برای آیندگان قرار داد.) خداوند نسبت به بندگان خود احسان می‌کند؛ ولی بیشتر مردم، شکر (او را) بجا نمی‌آورند.

ترجمه
آیا ندیدى كسانى را كه از ترس مرگ از خانه‏هاى خود فرار كردند، در حالى كه هزاران نفر بودند، پس خداوند به آنها گفت: بمیرید (و آنها مردند،) سپس آنان را زنده كرد (تا درس عبرتى براى آیندگان باشند؟) همانا خداوند نسبت به مردم احسان مى‏كند، ولى بیشتر مردم سپاس نمى‏گذارند.

نکته ها
در شأن نزول این آیه آمده است كه در یكى از شهرهاى شام كه حدود هفتاد هزار خانوار جمعیّت داشت، بیمارى طاعون پیدا شد و با سرعتى عجیب مردم را یكى پس از دیگرى از بین مى‏برد. در این میان عده‏اى از مردم [655] كه توانایى و امكانات كوچ داشتند، به امید اینكه از مرگ نجات پیدا كنند از شهر خارج شدند،پروردگار، آنها را در همان بیابان به همان بیمارى نابود ساخت.
از برخى روایات استفاده مى‏شود كه اصل بیمارى مزبور در آن شهر، به عنوان مجازات بود. زیرا وقتى رهبر و پیشواى آنان از آنها خواست كه خود را براى مبارزه و جهاد آماده كرده و از شهر خارج شوند، آنها به بهانه اینكه در منطقه جنگى مرض طاعون شایع است، از رفتن به میدان جنگ خوددارى كردند و خداوند آنها را به همان چیزى كه بهانه فرار از جنگ قرار داده بودند، مبتلا ساخت.
در برخى تفاسیر و روایات [656] آمده است: وقتى حِزقیل نبى، یكى از پیامبران بنى اسرائیل، از آنجا عبور مى‏كرد از خداوند درخواست كرد كه آنها را زنده كند. خداوند دعاى او را اجابت كرد و آنها را مجدّداً زنده نمود و به زندگى باز گشتند. البته این الطاف الهى، هشدار و درس عبرتى براى آیندگان تاریخ است كه انسان بفهمد و شكرگزار خداوند باشد.
صاحب تفسیر المنار، مرگ و حیات در آیه را به شكلى سمبولیك معنا كرده و آن را كنایه از بدست آوردن استقلال و از دست دادن آن دانسته است.
صاحب تفسیر المیزان، ضمن انتقاد شدید از این طرز تفكّر مى‏فرماید: باید به ظاهر آیات معتقد بود وگرنه لازم مى‏آید تمام معجزات وامور خارق العاده را توجیه یا تأویل نمائیم.
ازآنجا كه شكر، تنها به زبان نیست، بلكه حقیقت شكر آن است كه نعمت‏هاى الهى را در جاى خود مصرف كنیم، لذا اكثر مردم شكرگزار واقعى نیستند.
در آیه اگر مى‏فرمود: «اكثرهم لایشكرون» معنا این بود كه اكثر آن مردم اهل شكر نبودند، ولى قرآن سیماى اكثر مردم در تمام اعصار را بیان مى‏كند، نه گروهى خاصّ را. «اكثر النّاس لایشكرون»
شیعه، به رجعت و زنده شدن گروهى از افراد قبل از قیامت، اعتقاد دارد و علاوه بر صدها حدیث، از آیاتى همچون این آیه، امكان وقوع آن را استفاده مى‏كند.


655) بگفته صاحب تفسیر تبیان )ج‏2، ص‏282) تعدادشان از ده هزار بیشتر بوده است، زیرا عرب به بیش از ده هزار »اُلوف« وبه كمتر از آن »آلاف« مى‏گوید.
656) كافى، ج‏8، ص‏198.

پيام ها
1- به تاریخ بنگریم و از آن درس بگیریم. «ألَم تَرَ...»
2- در بیان تاریخ، آنچه مهم است عوامل عزّت و سقوط است، نه نام افراد و قبایل و مناطق. «الّذین خَرجوا من دیارهم»
3- آنجا كه اراده خداوند باشد، فرار كارساز نیست. «قال لهم اللّه موتوا»
4- خداوند در همین دنیا بارها مردگان را زنده كرده است. «ثم احیاهم»
5 - فراز و نشیب‏ها، مرگ و میرها، زاد و ولدها و زنده‏شدن‏هاى مجدّد، همه نمونه‏هایى از الطاف وفضل الهى است. «انّ اللّه لذو فضل»

Copyright 2015 almubin.com