ترجمه
(آنان به قدرى لجوجند كه حتى) اگر ببینند پارهاى از آسمان فرو مىافتد، (باز هم ایمان نمىآورند و) مىگویند: این ابرى متراكم است (نه قهر خدا).
پس آنان را (به حال خود) واگذارشان تا آن روزشان را كه در آن گرفتار صاعقه (و قهر خدا) مىشوند، ببینند.
روزى كه نیرنگ و ترفندشان آنان را هیچ سود نبخشد و (از هیچ سوى) یارى نشوند.
نکته ها
«كِسف» به معناى قطعه است و مقصود از آن در این جا، فرود قطعه سنگ از آسمان به عنوان عذاب الهى است. «مَركوم» به معناى متراكم و «یُصعقون» به معناى هلاكت و بیهوشى است كه در اثر صاعقهى عذاب پدید آید. این كلمه در قالب مجهول آمده كه نشانه اضطرار و ناچارى است.
اشخاص لجوج هر دم بهانهاى مىآورند. آنها از پیامبر اكرمصلى الله علیه وآله درخواست سقوط قطعهاى از آسمان را داشتند، «فاسقط علینا كسفا...»(35) ولى اگر درخواست آنان عملى شود، باز مىگویند: این ابرى است متراكم. «و ان یروا... یقولوا سحاب مركوم»
امر به معروف و نهى از منكر، مراحل و محدودیّتهایى دارد، گاهى تذكر لازم است و گاهى اعراض و ترك. در آیه 29 خواندیم: «فذكّر» یعنى به مردم تذكّر بده! ولى در اینجا مىخوانیم: «فذرهم» یعنى آنان را به حال خود رها كن، زیرا دیگر ارشاد تأثیرى ندارد.
پيام ها
1- لجاجت، انسان را به تحلیل غلط وامىدارد. «كسفا من السّماء... یقولوا سحاب مركوم»
2- انسانى كه بدیهیّات را انكار مىكند و حتّى آنچه را با چشم مىبیند نمىپذیرد، دیگر قابل هدایت نیست. «یقولوا سحاب مركوم فذرهم»
3- همهى افراد لایق ارشاد نیستند. «فذرهم»
4- از ارشاد مردم نباید زود خسته شد. قرآن بعد از طرح چهارده سؤال و بستن همهى راههاى عذر و بهانه، فرمان رها كردن آنان را مىدهد. «أم تأمرهم... أم... أم... أم... فذرهم»
5 - لطف خداوند به قدرى است كه حتّى در هنگام رها كردن انسان به حال خود، هشدار لازم را مىدهد. «فذرهم حتّى یلاقوا یومهم الّذى...»
6- كفر و لجاجت سبب بدفرجامى است. «حتّى یلاقوا یومهم...»
7- سنّت خدا در برابر مخالفان، شتاب وعجله نیست. «فذرهم حتّى یلاقوایومهم...»
8 - به هنگام فرا رسیدن قهر الهى، مجرمان دیگر اختیارى از خود ندارند و باید آن را با ذلّت بپذیرند. «یصعقون»
9- هنگام قهر الهى، نه نیرنگ درونى كارساز است و نه یاور بیرونى. «یوم لایغنى...»