ترجمه
نون. به قلم و به آنچه مىنویسند سوگند.
كه تو به خاطر (لطف و) نعمت پروردگار دیوانه نیستى.
و همانا براى تو پاداش بىپایان است.
و حقّاً كه تو بر اخلاق بزرگى استوارى.
نکته ها
«ممنون» اگر از «مَنّ» به معناى قطع باشد، به معناى پاداش بى انقطاع است و اگر از «منّت» باشد به معناى آن است كه الطاف الهى بدون منّت است. ظاهرا معناى اول منظور باشد، زیرا به رخ كشیدن نعمت از جانب خداوند عیب نیست، بلكه انگیزهاى براى شكر و اطاعت از او مىشود.(1)
نقش قلم از نقش زبان، شمشیر، درهم و دینار، شهرت و فرزند بیشتر است. زیرا قلم تجربه قرنها را به هم منتقل مىكند و فرهنگ را رشد مىدهد. افراد را با قلم مىتوان خواب یا بیدار كرد. ملّتى را مىتوان با قلم، عزیز یا ذلیل كرد. قلم یك فریاد ساكت است. قلم سند رسمى است. قلم گزارشگر تاریخ است.
سوگند به قلم، نشانه فرهنگ و تمدن است. تكیه بر قلم، تكیه بر سند و استدلال است. رابطه با قلم رابطه با علم است. در میان تمام صداها، سه صدا امتیاز دارد: صداى قلم دانشمندان، صداى پاى مجاهدان و صداى چرخ ریسندگان. آرى، امّتى عزیز است كه علم و قدرت و اقتصادش پویا باشد و اگر امروز بخواهیم این سه صدا را نقل كنیم، باید بگوییم: صداى چاپخانه، توپخانه و كارخانه، یعنى قدرت فرهنگى، نظامى و اقتصادى.
قلمها و نوشتهها، حافظ علومند. در حدیث مىخوانیم: «قیّدوا العلم بالكتابةِ»(2)
كسى به قلم و نوشته سوگند یاد مىكند كه در تمام عمرش یك سطر ننوشت: «لا تخطّه بیمینك»(3). به قول حافظ:
نگار من كه به مكتب نرفت و خط ننوشت
به غمزه مسئلهآموز صد مدرّس شد
در نسبت جنون به افراد برجسته تعجب نكنید، قرآن مىفرماید: «كذلك ما اتى الّذین من قبلهم من رسول الاّ قالوا ساحر او مجنون»(4) هیچ پیامبرى به سراغ مردم نیامده، مگر آنكه به او گفتند: ساحر یا دیوانه است.
پاداشهاى الهى را ساده ننگرید. «أجر كبیر»(5)، «أجر عظیم»(6)، «أجر كریم»(7)، «أجر غیر ممنون»(8)، «أجراً حسنا»(9)، «أجره على اللّه»(10).
اخلاق در اسلام
در میان صفات و ویژگىهاى پیامبر، قرآن بر اخلاق آن حضرت تكیه كرده و آن را «خلق عظیم» خوانده است. به همین مناسبت، سخنان برخى از پیشوایان دینى در این زمینه را از كتاب میزان الحكمه، باب خلق نقل و ترجمه مىكنیم.
حضرت علىعلیه السلام فرمود: «رُبّ عزیز اذلّه خلقه و ذلیل اعزّه خلقه» چه بسیارند عزیزانى كه به خاطر بداخلاقى ذلیل مىشوند و ذلیلانى كه به خاطر حُسن خلق عزیز مىشوند.
امام حسنعلیه السلام فرمود : «حُسن الخلق رأس كلّ بِرّ» خوش اخلاقى سرآمد هر كار نیك است.
پیامبر اكرمصلى الله علیه وآله فرمود: «انّما تفسیر حسن الخلق ان اصاب الدنیا یرضى و انّ لم یصبه لم یسخط» حسن خلق به این است كه اگر كامیاب شدى راضى باشى و اگر نشدى عصبانى نشوى .
حضرت علىعلیه السلام فرمود: «ان العبد المسلم یبلغ بحسن خلقه درجة الصائم القائم» انسان در اثر حسن خلق به درجه نمازگزاران روزه دار مىرسد.
امام صادقعلیه السلام فرمود: مكارم اخلاق ده چیز است: یقین، قناعت، صبر، شكر، حلم، حسن خلق، سخاوت، غیرت، شجاعت، جوانمردى.
حضرت علىعلیه السلام فرمود: «من مكارم الاخلاق، ان تصل من قطعك و تعطى من حرمك و تعفوا من ظلمك» از مكارم اخلاق آن است كه هر كس با تو قطع رابطه كرد، تو با او رابطه برقرار كنى و اگر تو را محروم كرد، تو به او عطا كنى و اگر به تو ظلم نمود، او را عفو نمایى.
امام صادقعلیه السلام فرمود: «الخلق الحسن یمیت الخطیئة كما تمیت الشمس الخبیث» اخلاق نیكو سبب نابودى گناهان است همانگونه كه خورشید خباثت ها را مىمیراند.
همچنین فرمود: «حسن الخلق یثبت المودّة» اخلاق نیكو علاقهها را محكم و استوار مىكند.
پیامبر اكرمصلى الله علیه وآله فرمود: «خصلتان لا یجتمعان فى المؤمن، البخل و سوء الخلق» در افراد باایمان بخل و بداخلاقى جمع نمىشود.
به پیامبر اكرمصلى الله علیه وآله گفته شد: فلان زن، اهل عبادت ولى بداخلاق است و همسایهاش را با زبان مىرنجاند. حضرت فرمود: «لا خیر فیها هى من اهل النار» او اهل دوزخ است.
در روایات آمده است، هنگامى كه پیامبر اكرمصلى الله علیه وآله سعدبن معاذ را دفن كرد. فرمود: به خاطر بداخلاقى او در منزل، فشار قبرى بر او وارد شد.
خُلق عظیم
كلمه خُلق به صفاتى گفته مىشود كه با سرشت و خوى انسان عجین شده باشد و به رفتارهاى موسمى و موقّت گفته نمىشود. تفسیرهاى مختلفى درباره «خلق عظیم» شدهاست، از جمله:
الف) عایشه گوید: اخلاق پیامبر، متضمّن 10 آیه اول سوره مؤمنون است و بالاتر از این مدح، مدحى نیست.
ب) مراد، تخلّق به اخلاق اسلام و طبع بزرگ است.
ج) مراد، صبر بر حق و تدبیر امور بر اقتضاى عقل است.
د) برخى از كتب لغت، خلق را به معناى دین و آئین گرفتهاند، چنان كه در حدیثى از امام باقرعلیه السلام مىخوانیم كه آن حضرت فرمود: مراد از خلق عظیم آئین اسلام است.(11)
ه) مراد، برخورد بزرگوارانه با مخالفان است. چنان كه خداوند او را به این شیوه، مامور ساخته بود: «خذ العفو و امر بالعروف و اعرض عن الجاهلین»(12)
و) مراد، مكارم اخلاق است. چنانكه از آن حضرت روایت شده كه فرمود: «انّما بُعثت لاتمّم مكارم الاخلاق» و فرمود: «ادّبنى ربّى فاحسن تادیبى»(13) پروردگارم مرا تربیت نمود و چه خوب تربیت نمود.
ز) عایشه درباره اخلاق پیامبر گفت: «كان خلقه القرآن»(14) اخلاق پیامبر، تجسم قرآن بود.
مرحوم علامه طباطبایى در تفسیرالمیزان (ج6، ص 183)، حدود 27 صفحه در زمینه اخلاق و سنن و آداب زندگى پیامبرصلى الله علیه وآله روایاتى را نقل كرده است، كه به برخى از آنها فهرست وار اشاره مىكنیم:
1. پیامبر اكرمصلى الله علیه وآله خود كفش خود را مىدوخت.
2. لباس خود را وصله مىزد.
3. گوسفند را خودش مىدوشید.
4. با بردگان، هم غذا مىشد.
5. بر زمین مىنشست.
6. بر الاغ سوار مىشد.
7. حیا مانعش نمىشد كه نیازهاى خود را از بازار تهیه كند.
8. به توانگران و فقرا دست مىداد و دست خود را نمىكشید تا طرف دست خود را بكشد.
9. به هركس مىرسید، چه بزرگ و چه كوچك، سلام مىكرد.
10. اگر چیزى تعارفش مىكردند، آنرا تحقیر نمىكرد، اگرچه یك خرماى پوسیده بود.
11. كم خرج، كریم الطبع و خوش معاشرت بود.
12. بدون اینكه قهقهه كند، همیشه تبسّمى بر لب داشت.
13. بدون اینكه چهره درهم كشیده باشد، همیشه اندوهگین به نظر مىرسید.
14. بدون اینكه از خود ذلتى نشان دهد، همواره متواضع بود.
15. بدون اینكه اسراف ورزد، سَخىّ بود.
16. بسیار دل نازك و مهربان بود.
17. هرگز دست طمع بسوى چیزى دراز نكرد.
18. هنگام بیرون رفتن از خانه، خود را در آینه مىدید، موى خود را شانه مىزد و چه بسا این كار را در برابر آب انجام مىداد.
19. هیچ گاه در مقابل دیگران پاى خود را دراز نمىكرد.
20. همواره بین دو كار، دشوارتر آن را انتخاب مىكرد.
21. هیچ وقت به خاطر ظلمى كه به او مىشد در صدد انتقام بر نمىآمد مگر آنكه محارم خدا هتك شود كه به خاطر هتك حرمت خشم مىكرد.
22. هیچ وقت در حال تكیه كردن غذا میل نكرد.
23. هیچ وقت شخصى از او چیزى درخواست نكرد كه جواب (نه) بشنود و حاجت حاجتمندان را رد نكرد.
24. نمازش در عین تمامیّت، سبك و خطبهاش كوتاه بود.
25. مردم، آن حضرت را به بوى خوشى كه از او به مشام مىرسید، مىشناختند.
26. وقتى در خانه مهمان داشت،اول كسى بود كه شروع به غذا مىكرد و آخرین كسى بود كه از غذا دست مىكشید تا مهمانان راحت غذا بخورند.
27. بر سر سفره، همیشه از غذاى جلوى خود میل مىكرد.
28. آب را با سه نفس مىآشامید.
29. جز با دست راست چیزى نمىداد و نمىگرفت و غذا نمىخورد.
30. وقتى دعا مىكرد، سه بار دعا مىكرد و وقتى سخن مىگفت در كلام خود تكرار نداشت.
31. اگر اذن دخول به خانه مردم مىگرفت، سه بار تكرار مىكرد.
32. كلامش روشن بود به طورى كه هر شنوندهاى آنرا مىفهمید.
33. نگاه خود را بین افرادى كه در محضرش بودند تقسیم مىكرد.
34. هر گاه با مردم سخن مىگفت، در حرف زدن تبسم مىكرد.
پيام ها
1- سوگند به قلم به جاى سوگند به بیان، تشویق سوادآموزى و مقام دانش پژوهى است. (مبارزه با بیسوادى و ترغیب به نوشتن و خواندن از برنامههاى اولویّت دار اسلام است.)(والقلم و ما یسطرون)
2- عصمت و مصونیّت پیامبر در سایه لطف الهى است. «ما انت بنعمة ربّك بمجنون»
3- آنچه در برابر فشار تهمت،انسان را پایدار مىكند توجه به لطف و پاداش الهى است. «انّ لكَ لاجراً غیر ممنون»
4- اگر از پاداش مردم چشم پوشى كنیم، به پاداش هاى پایدار الهى مىرسیم. «َلاجراً غیر ممنون»
5 - پاداش ابدى براى كسى است كه خُلق او عظیم باشد. «لأجراً غیر ممنون... . لعلى خلق عظیم»
6- تسلّط بر اخلاق عظیم، مقارن تسلط بر راه مستقیم است. «انّك لعلى خلق عظیم» (و در جاى دیگر مىفرماید: «انّك لمن المرسلین على صراط مستقیم»(15))
7- كمالات پیامبر با او عجین است، و او بر آنها تسلط دارد. «لعلى خلق عظیم»
8 - دفاع از شخصیتهاى مذهبى كه مورد تهمت و تحقیر قرار مىگیرند، لازم است. «ما انت بنعمة ربّك بمجنون - انّك لعلى خلق عظیم»