ترجمه
و (یعقوب) گفت: اى پسران من (چون به مصر رسیدید همه) از یك دروازه (به شهر) وارد نشوید (تا توجه مردم به شما جلب نشود) بلكه از دروازههاى مختلف وارد شوید و (بدانید من با این سفارش) نمىتوانم چیزى از (مقدرات) خدا را از شما دور كنم. فرمان جز براى خدا نیست، تنها بر او توكل مىكنم و همه توكلكنندگان (نیز) باید بر او توكل نمایند.
نکته ها
حضرت یعقوبعلیه السلام به هنگام سفر برادران به مصر چهار نكته توحیدى مىگوید:
اوّل: «ما اغنى عنكم»، یعنى من با این سفارش ورود از چند در نمىتوانم چیزى از مقدّرات خدا را از شما دور كنم.
دوم: در آیه قبل فرمود: «الا ان یحاط بكم»، یعنى مگر آنكه همه شما به گونهاى كه تصوّر نمىكردید گرفتار حادثهاى شوید.
سوم: در آیهى 64 فرمود: «فاللّه خیر حافظاً».
چهارم: در آیه 67 فرمود: «علیه توكّلت».
آرى، رسول خدا سراپا توجّه به خدا و توحید دارد، امّا فرزندان یعقوب در سفر تنها مىگفتند: «و انّا له لحافظون» یعنى ما خودمان برادرمان را حفظ مىكنیم. در این گفتگوها سیماى موحّد مخلص، با افراد عادّى به زیبایى نشان داده مىشود.*
پيام ها
1- عاطفه پدرى حتّى نسبت به فرزندان خطاكار، از بین نمىرود. «یا بنّى»
2- چارهاندیشى وتدبیر براى حفظ سلامت فرزندان، لازم است. «یا بنىّ لا تدخلوا...»
3- وقتى توصیه كننده عالم و آگاه است، لازم نیست فرمانبر از فلسفهى آن دستور آگاه باشد. (فرزندان یعقوب فرمان «لا تدخلوا...» را عمل كردند و فلسفه و راز آن را نپرسیدند)*
4- از بهترین زمانهاى موعظه، در آستانه سفر است. یعقوب در آستانهى سفر فرزندان به آنان گفت: «یا بنىّ لاتدخلوا من باب واحد»
5 - جلو حساسیّتها، سوءظنها و چشمزخمها را بگیرید، ورود گروهى جوان به منطقهى بیگانه، عامل سوءظن و سعایت است. «لاتدخلوا من باب واحد»
6- لطف و قدرت خداوند را منحصر در یك راه نپندارید، دست او باز است و مىتواند از هر طریقى شما را مدد رساند. «لاتدخلوا من باب واحد»
7- فقط بازدارنده و نهى كننده نباشید، بلكه راه حل نیز ارائه دهید. «لاتدخلوا... و ادخلوا»*
8 - براى رسیدن به مقصود بایستى راههاى مختلف را پیمود. «و ادخلوا من ابواب متفرّقه»*
9- مدیر خوب باید علاوه بر برنامهریزى، حساب احتمالات را بكند، زیرا انسان در ادارهى امور خود مستقل نیست. یعنى با همه محاسبات و دقّتها باز هم دست خدا باز است و تضمینى براى انجام صددرصد محاسبات ما نیست. «وما اُغنى عنكم من اللَّه من شىء»
10- در برابر مقدّرات حتمى خداوند، چارهاى جز تسلیم نیست. «ما اغنىعنكم من اللَّه من شىء»
11- حاكم مطلق هستى، خداوند است. «ان الحكم الاّ للَّه»
12- با توكّل زانوى اشتر ببند. «لا تدخلوا... علیه توكّلت»*
13- هم احتیاط و محاسبه لازم است؛ «لاتدخلوا...» و هم توكل به خداوند ضرورى است. «علیه توكّلت »
14- به غیر خداوند، توكل نكنید. «علیه توكّلت» چرا كه او به تنهایى كفایت مىكند «وكفى باللَّه وكیلا»(115) و بهترین وكیل است. «نعم الوكیل»(116)
15- یعقوب، هم خود توكل كرد و هم دیگران را با امر به توكل تشویق نمود. «توكّلت... فلیتوكّل...»