ترجمه
و (به یادآور) آنگاه كه به تو گفتیم: همانا پروردگارت بر مردم احاطه دارد و آن رؤیایى را كه نشانت دادیم و آن درخت نفرین شده در قرآن را، جز براى آزمایش مردم قرار ندادیم. و ما مردم را بیم مىدهیم، ولى (هشدار ما) جز طغیان و سركشى بزرگ، چیزى بر آنان نمىافزاید.
نکته ها
در آیهى قبل سخن از كشتن ناقهى صالح بود و در این آیه، سخن از شجرهى ملعونه كه قاتل اهلبیت پیامبرعلیهم السلام بودند.
در روایات مىخوانیم كه اهلبیت فرمودند: ما كمتر از ناقهى صالح نیستیم، جسارت به ما هلاكت را به دنبال دارد.(130)
در قرآن، چند رؤیا براى پیامبر اسلام بیان شده است: یك رؤیا در آستانهى جنگ بدر، كه خداوند دشمنان را به چشم پیامبر اندك نشان داد، تا مسلمانان سست نشوند.(131) دیگرى رؤیاى ورود فاتحانه به مسجدالحرام.(132) و یكى هم خوابى كه در این آیه مطرح است. دو خواب قبلى پس از هجرت و در مدینه بوده، اما این خواب در مكّه بوده است. البتّه برخى رؤیا را مربوط به معراج دانستهاند، در حالى كه معراج در بیدارى بود و رؤیا ظهور در خواب دیدن دارد.
آن خواب و شجرهى ملعونه یكى است، چون نتیجهى واحدى دارد و آن فتنهبودن براى مردم است. خداوند این شجرهى ملعونه و اعمالشان را در خواب به پیامبرصلى الله علیه وآله نشان داد و فرمود كه این سبب فتنهى امت توست و با جملهى «اِنّ ربّك احاط بالناس»، آن حضرت را دلدارى داد.
«شَجرة»، هم به معناى درخت است، هم هر اصلى كه شاخهها و فروعى داشته باشد. لذا به قبیله هم شجره گفته مىشود. پیامبر نیز فرمود: من و على از یك شجرهایم «أنا و علىٌّ من شجرة واحدة».(133) به سلسلهى نسب و نژاد نیز «شجرهنامه» گفته مىشود. پس شجرهى ملعونه، قومى ریشه دارند كه ملعونند.
در آخر این آیه آمده است كه هشدارهاى الهى نسبت به شجرهى ملعونه، نتیجهاى جز افزایش طغیان بزرگ اینان ندارد. و «طغیان كبیر» تنها یكبار و در همین آیه به كار رفته است. پس باید در قرآن از یك شجره ملعونه واز قوم و قبیلهاى سراغ گرفت كه به ظاهر مسلمان، ولى در باطن داراى نفاق وسبب فتنهى مردماند.
در قرآن، امور متعدّدى لعنت شده است، مثل: ابلیس، یهود، منافقان، مشركان، علمایى كه حقّ را كتمان كردند، آزاردهندگان پیامبر، امّا تنها منافقانند كه همراه مسلمانان وموجب فتنه آنانند، زیرا ابلیس و اهلكتاب ومشركین، چهرهاى روشن دارند، ولى منافقان به ظاهر مسلمان، پیوسته عامل فتنه بودهاند.(134)
بعضى پنداشتهاند شجرهى ملعونه، همان «درخت زقّوم» است كه وسیلهى عذاب الهى است، ولى چیزهاى دیگرى هم وسیلهى عذاب الهى بوده است كه این نشانهى لعنت شدن آن وسیله نیست، مثل رود نیل كه فرعون را غرق كرد، یا فرشتگان كه بر اقوامى عذاب نازل كردند، یا مؤمنان كه در جنگها بازوى خدا در عذاب و نابودى كفّار بودند. «قاتلوهم یعذّبهم اللّه بایدیكم»(135)
علامهى طباطبایىقدس سره در بحث روایى سورهى قدر، از برجستگان اهلسنّت مثل خطیب بغدادى، ترمذى، ابنجریر، طبرانى، بیهقى، ابنمردویه و از علماى شیعه مثل كلینى صاحب كتاب كافى نقل مىكند كه پیامبراكرم در خواب، بالا رفتن بوزینگان را از منبر خود دید و بسیار غمگین شد. جبرئیل نازل شد. حضرت خواب خود را بر او بیان كرد. جبرئیل به آسمان رفت و چون برگشت، این آیات را با خود آورد: «أفرأیت اِن مَتعّناهم سنین . ثمّ جائهم ما كانوا یوعدون . ما أغنى عنهم ماكانوا یمتعّون»(136) آیا نمىبینى كه اگر ما سالیانى آنان را بهرهمند سازیم، سپس عذابى كه به آنان وعده داده شده، سراغشان آید، بهرهگیرىهاى دنیوى برایشان سودى نخواهد بخشید. این رؤیا، همچنین سبب نزول سورهى قدر شد، تا به پیامبر تسلى بدهد كه اگر بنىامیه هزار ماه حكومت مىكنند، در عوض ما به تو شب قدر دادیم كه بهتر از هزار ماه است.
مسأله خواب دیدن بوزینههایى كه حكومت را به دست گرفتند و بر منبر پیامبر بالا مىرفتند، از امام باقر و امام صادقعلیهما السلام نیز روایت شده است.(137) و مفسّران شیعه و سنّى مراد از شجرهى ملعونه را «بنىامیّه» مىدانند. امام سجادعلیه السلام فرمود: جبرئیل بوزینهها را بر بنىامیّه تطبیق داد. پیامبر اكرمصلى الله علیه وآله پرسید: آیا این حادثه در زمان من رخ مىدهد؟ پاسخ داد: نه، حدود چهل سال بعد از هجرت تو رخ مىدهد.(138)
در میان بنىامیه هم، آن كس كه بیش از همه طغیان كرد و حادثهى كربلا را بهوجود آورد، «یزید» بود و این فاجعه، بزرگترین طغیان در تاریخ بود.
پيام ها
1- خداوند، گاهى از طریق خواب، بعضى حقایق را به پیامبر و دیگران الهام مىكند. «اَریناك»
2- هر حادثهاى، حتّى تعبیر خواب، مىتواند وسیلهى آزمایش مردم قرار گیرد. «الرؤیا... فتنة»
3- قبایل و گروههایى كه عامل انحراف شوند، «شجرهى ملعونه»اند. «فتنة للناس و الشجرة الملعونه»
4- هشدار به مردم، حتّى به قبایل و دودمانهاى ملعون، از سنّتهاى الهى است. «نخوّفهم»
5 - در دل لجوجان متعصّب، هشدارها اثر ندارد. (نرود میخ آهنین در سنگ) «فما یزیدهم الاّ طغیاناً كبیراً»