ترجمه
اما آن كشتى (كه سوراخ كردم) از آنِ بینوایانى بود كه در دریا كار مىكردند. خواستم آن را معیوبش كنم، (چون) در كمین آنان پادشاهى بود كه غاصبانه و به زور، هر كشتى (سالمى) را مىگرفت.
نکته ها
«وراء» به هر مكان پنهانى و پوشیده گفته مىشود؛ خواه آن مكان روبروى انسان باشد، یا پشت سر او.
آنچه را انسان مشاهده مىكند، یك چهرهى ظاهرى امور است كه چه بسا براى آن، چهرهى باطنى نیز وجود داشته باشد. ظاهر كارهاى خضر در دیدگاه حضرت موسى كار خلاف بود، ولى در باطن آن، راز و رمز و حقیقتى نهفته بود.
خضر، كشتى را بهگونهاى سوراخ نكرد كه آب در آن رفته وسبب غرق شود، بلكه آن را معیوب ساخت. چهبسا عیبها ونواقصى كه مصلحتها در آن است.(81)
معیوب كردن كشتى براى آن بود كه به دست آن پادشاه ستمگر نیفتد و آن بینوایان، بینواتر نشوند. در واقع دفع اَفسد به فاسد بود، كه این كار همه كس نیست و تشخیص اهمّ و مهم كار دین شناسان عمیق است.
اهلبیتعلیهم السلام، گاهى برخى یاران خالص خود را در حضور دیگران نكوهش و عیبجویى مىكردند، تا مورد سوءظنّ حكومت ستمگر قرار نگیرند و جانشان سالم بماند. چنان كه امام صادق علیه السلام از زراره انتقاد علنى كرد تا از آزار عبّاسیان درامان باشد، سپس به او پیام داد كه براى حفظ جان تو چنین كردم. آنگاه این آیه را تلاوت كردند: «اما السفینة...» و فرمودند: تو بهترین كشتى این دریایى كه طاغوت در پى تو و مراقب توست.(82)
كسانى پا به دنیاى اسرار گذاشته و به باطن اشیا آگاه مىشوند كه از مرحلهى ظاهر گذشته باشند، همچون موسى علیه السلام كه عالم به شریعت بود و به آن عمل مىكرد، در دورهى همراهى با خضر، به اسرار باطنى نیز آگاه شد.
پيام ها
1- مراعات نظم در شیوهى آموزش مهم است. سؤال اوّل از شكستن كشتى بود، ابتدا پاسخ همین سؤال مطرح مىشود. «امّا السفینة»
2- اسرار ناگفته و راز كارها، روزى آشكار مىشود. «امّا السفینة»
3- شخص حكیم، هرگز كار لغو نمىكند و اعمالش براساس حكمت ومصلحت است.(83) «امّا السفینة»
4- افراد متعهّد، باید حافظ حقوق و اموال محرومان باشند. «فكانت لمساكین...»
5 - اولیاى خدا دلسوز مساكین و محرومانند. «لمساكین»
6- چه بسا كسانى با داشتن سرمایه و كار، باز هم درآمدشان براى مخارجشان كافى نباشد و از نظر قرآن، مسكین محسوب شوند. «مساكین یعملون»
7- مشاركت در سرمایه و كار، عقد قانونى و در ادیان قبل نیز بوده است. «مساكین یعملون»
8 - باید حاكمان غاصب را از دستیابى به اموال مردم محروم كرد. «اعیبها... ملك یأخذ»
9- دفع افسد به فاسد جایز ورعایت اهمّ ومهم لازم است. «اعیبها... ملك یأخذ»
10- طاغوتها به كم راضى نیستند. به فقرا و سرمایههاى اندك هم رحم نمىكنند. «یأخذ كل سفینةٍ»
11- هر چند كار خضر به فرمان خدا بود، «ما فعلتُه عن أمرى» امّا براى رعایت ادب، عیبدار ساختن كشتى را به خود نسبت داد. «أعیبها»
12- كار پیامبران معمولاً براساس قوانین ظاهرى است، امّا وظیفهى خضر، براساس واقعیّات بود. «اردت ان اعیبها... ملك یأخذ»