ترجمه
سپس (براى سفرى دیگر از اسبابى كه در اختیار داشت) سببى را پیگیرى كرد.
تاآنگاه كه به میان دو سدّ (كوه) رسید، پشت آن دو كوه مردمى را یافت كه گویا هیچ سخنى را نمىفهمیدند.
نکته ها
با توجّه به آیه بعد كه مردم، ذوالقرنین را به كمال، قدرت، دلسوزى و لیاقت شناختند و ناامنى را مهمترین مسئله تشخیص داده و حلّ آن را به دست ذوالقرنین دانستند و با او گفتگو كردند. بنابراین مراد از جمله «لایكادون یفقهون قولا» این است كه فرهنگشان پایین بود. چنانكه در آیهى 78 سورهى نساء مىخوانیم: «فمالِ هؤلاء القوم لایكادون یفقهون حدیثاً» چرا اینها هیچ سخن و گفتارى را نمىفهمند؟ كه مراد آیه، آشنایى نداشتن با زبان و لهجهى خاصّى نیست، بلكه مراد این است كه چرا در خط صحیح قرار نمىگیرند!؟
در این سوره، سه ماجرا نقل شده است كه در هر سه، حركت و هجرت وجود دارد: هجرت اصحاب كهف، هجرت موسى براى دیدار خضر، هجرت ذوالقرنین؛ اوّلى هجرت براى حفظ ایمان است، دوّمى براى تحصیل دانش و سوّمى براى نجات محرومان مىباشد.
پيام ها
1- قوانین حاكم بر طبیعت را باید كشف و بكار بست. «ثمّ اَتْبع سبباً»
2- هر حركت و هدف و سفرى، وسیلهاى خاص نیاز دارد. جملهى «اَتبَع سببا» براى هر حركت و سفرى تكرار شده است.
3- براى مردان خدا، توقّف از فعالیّت و فراغت و بازنشستگى معنى ندارد. «ثمّ اَتْبَعَ سبباً»
4- پیشواى مردم باید به مناطق دیگر هم سركشى كند و در جریان اوضاع قرار گیرد. «حتّى اذا بلغ ...»
5 - تا حركت و كاوش نباشد، نیازها و واقعیّات شناخته نمىشود. «اذا بلغ ... وجد»
6- خدمت به محرومان یك ارزش است، چه با فرهنگ باشند یا نباشند. «لایكادون یفقهون»