1. الفاتحة 2. البقرة 3. آل عمران 4. النساء 5. المائدة 6. الأنعام 7. الأعراف 8. الأنفال 9. التوبة 10. يونس 11. هود 12. يوسف 13. الرعد 14. إبراهيم 15. الحجر 16. النحل 17. الإسراء 18. الكهف 19. مريم 20. طه 21. الأنبياء 22. الحج 23. المؤمنون 24. النور 25. الفرقان 26. الشعراء 27. النمل 28. القصص 29. العنكبوت 30. الروم 31. لقمان 32. السجدة 33. الأحزاب 34. سبأ 35. فاطر 36. يس 37. الصافات 38. ص 39. الزمر 40. غافر 41. فصلت 42. الشورى 43. الزخرف 44. الدخان 45. الجاثية 46. الأحقاف 47. محمد 48. الفتح 49. الحجرات 50. ق 51. الذاريات 52. الطور 53. النجم 54. القمر 55. الرحمن 56. الواقعة 57. الحديد 58. المجادلة 59. الحشر 60. الممتحنة 61. الصف 62. الجمعة 63. المنافقون 64. التغابن 65. الطلاق 66. التحريم 67. الملك 68. القلم 69. الحاقة 70. المعارج 71. نوح 72. الجن 73. المزمل 74. المدثر 75. القيامة 76. الإنسان 77. المرسلات 78. النبأ 79. النازعات 80. عبس 81. التكوير 82. الانفطار 83. المطففين 84. الانشقاق 85. البروج 86. الطارق 87. الأعلى 88. الغاشية 89. الفجر 90. البلد 91. الشمس 92. الليل 93. الضحى 94. الشرح 95. التين 96. العلق 97. القدر 98. البينة 99. الزلزلة 100. العاديات 101. القارعة 102. التكاثر 103. العصر 104. الهمزة 105. الفيل 106. قريش 107. الماعون 108. الكوثر 109. الكافرون 110. النصر 111. المسد 112. الإخلاص 113. الفلق 114. الناس
تعداد آیات: 98
تفسير 19. مريم آية 35
Number of verses: 98
بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمـَنِ الرَّحِيم
مَا كَانَ لِلَّهِ أَن يَتَّخِذَ مِن وَلَدٍ ۖ سُبْحَانَهُ ۚ إِذَا قَضَىٰ أَمْرًا فَإِنَّمَا يَقُولُ لَهُ كُن فَيَكُونُ 35
هرگز برای خدا شایسته نبود که فرزندی اختیار کند! منزّه است او! هرگاه چیزی را فرمان دهد، می‌گوید: «موجود باش!» همان دم موجود می‌شود!

ترجمه
این است عیسى، پسر مریم؛ (همان) گفتار درستى كه در آن شك مى‏كنند.
شایسته نیست كه خداوند فرزندى برگیرد، او منزّه است، هرگاه انجام كارى را اراده كند، همین قدر كه گوید: موجود باش، بى‏درنگ موجود مى‏شود.

نکته ها
در چند آیه‏اى كه گذشت، عیسى‏علیه السلام با هفت صفت برجسته و دو برنامه معرّفى شده است؛ امّا صفات برجسته‏ى او:
الف: بنده‏ى خدا بودن. «اِنّى عبداللّه»
ب: آوردن كتاب آسمانى. «آتانى الكتاب»
ج: پیامبرى. «وجعلنى نبیّا»
د: مبارك بودن. «وجعلنى مباركا»
ه: نیكى به مادر. «و بِرّاً بوالدتى»
و: جبّار و شقى نبودن. «لم یجعلنى جبّاراً شقیّاً»
ز: متواضع، حقّ شناس و سعادتمند بودن. «والسّلام علىّ...»
و امّا دو برنامه‏ى عیسى، یكى نماز و دیگرى زكات است. این آیه مى‏فرماید: سخن درست درباره عیسى همان است كه گفتیم. «ذلك عیسى‏بن مریم»
 خداوند در قرآن، بارها مسیحیان را منحرف و عقاید آنان را درباره حضرت عیسى باطل دانسته است، چنانكه در آیه 73 سوره مائده: «لقد كفر الّذین قالوا اِنّ اللّه ثالث ثلاثة» و آیه 30 سوره توبه: «وقالت النّصارى المسیح ابن اللّه» از آنان انتقاد كرده‏است، امّا در اینجا با بیان سیماى واقعى حضرت عیسى‏علیه السلام، راه صحیح را در مقابل راه باطل نشان مى‏دهد.
براى تحقّق اراده‏ى خداوند، هیچ‏گونه لفظى، حتّى به لفظ «كُن» نیازى نیست، ولى خداوند براى فهم ما اراده‏ى خود را در این قالب بیان كرده است.
خداوند قادر مطلق است و در آفریدن نیازى به اسباب ندارد و قدرت بى‏نهایت او، دلیل منزّه بودن او از عجز و ناتوانى، و اختیار كردن فرزند است.
قرآن و مسیح‏
پس از فشارهاى شدید كفّار مكّه بر پیروان پیامبرصلى الله علیه وآله، جمعى از مسلمانان همراه جعفربن‏ابیطالب‏علیهما السلام، به حبشه هجرت كردند. كفّار قریش گفتند: اگر مسلمین در آنجا قدرتى پیدا كنند و حكومتى تشكیل دهند، بت‏پرستى ما را ریشه كن خواهند كرد. آنان عمرو عاص و جمعى را همراه با هدایایى براى وزیران نجاشى به حبشه فرستادند. آنان هدایا را گرفتند تا نجاشى را علیه مسلمانان مهاجر تحریك نمایند؛ امّا نجاشى تصمیم گرفت شخصاً مسلمانان را احضار كند و سخن آنان را بشنود.
جعفر كه سخنگوى مسلمانان بود، در حضور پادشاه حبشه سخنان خود را آغاز كرد. او از ظلمت‏هاى بت‏پرستى و خرافات و تجاوزهاى دوران جاهلیّت و از طلوع اسلام و نورانیّت دین محمّدصلى الله علیه وآله چنان سخن گفت، كه نجاشى گریست و هدایاى كفّار را برگرداند و گفت: خداوند كه به من قدرت داد، از من رشوه نگرفت، چرا من از شما رشوه بگیرم؟!
این جلسه، به نفع مسلمانان و زیان كفّار پایان یافت. عمرو عاص پس از این شكست به فكر فرو رفت و از فرداى آن روز پیشنهاد تازه‏اى مطرح كرد. او براى آنكه غیرت دینى نجاشى را تحریك كند، گفت: مسلمانان، عقایدى دارند كه ضد عقیده شماست.
نجاشى بار دیگر مسلمانان را احضار كرد و عقیده آنها را درباره‏ى حضرت مسیح‏علیه السلام جویا شد. جعفر طیّار در پاسخ، آیاتى از سوره‏ى مریم را تا آیه‏ى «ذلك عیسى‏بن مریم قول الحقّ الّذى فیه یمترون» تلاوت كرد. نجاشى با شنیدن آیات نورانى قرآن، اشك ریخت و گفت: حقیقت همین است.
عمروعاص پس از شكست و رسوایى مجدّد، همین كه خواست حركت تازه‏اى انجام دهد، نجاشى دست خود را بلند كرد و سیلى محكمى بر او نواخت.(37)


37) فروغ ابدیّت، ج‏1، ص 253، به نقل از كامل‏ابن اثیر، ج‏2، ص‏54 ؛ بحار، ج 18، ص 415.

پيام ها
1- در مقابل منحرفین و عقاید انحرافى، نشان دادن راه صحیح لازم است. «ذلك عیسى‏بن مریم قول الحقّ»
 2- شأن خداوند با فرزند داشتن سازگار نیست. «ماكان للّه ...» (زیرا فرزند خواهى، یا به خاطر عمر محدود ماست، یا به دلیل نیاز ما به نیروى انسانى، یا نیاز روحى و عاطفى انسان چنین اقتضا مى‏كند، كه خداوند از همه‏ى اینها منزّه است. «سبحانه»)
 3- خداوند هیچ گونه فرزندى ندارد. «من ولد» (برخلاف بعضى‏ها كه ملائكه را دختران خدا، یا عیسى را پسر خدا مى‏پنداشتند.)
 4- فرزند باید از جنس پدر و مثل پدر باشد، امّا خداوند مثل ندارد. «سبحانه»
 5 - هرگاه سخنان نارواى دیگران را نقل مى‏كنیم، فوراً با كلامى توحیدى ذهن خود و دیگران را تبرئه كنیم. «سبحانه»
 6- نه تنها عیسى‏علیه السلام بدون داشتن پدر و آدم‏علیه السلام بدون داشتن پدر و مادر خلق مى‏شوند، بلكه هر چیزى به اراده‏ى خدا ایجاد مى‏شود. «كن فیكون»
 7- میان خواست خدا و تحقّق اشیا، فاصله‏اى نیست. حرف «فا» در «فیكون»
 8 - رابطه‏ى موجودات با خداوند، رابطه‏ى خالق و مخلوق است، نه رابطه‏ى پدر و فرزند. «كن فیكون»

Copyright 2015 almubin.com