ترجمه
این است عیسى، پسر مریم؛ (همان) گفتار درستى كه در آن شك مىكنند.
شایسته نیست كه خداوند فرزندى برگیرد، او منزّه است، هرگاه انجام كارى را اراده كند، همین قدر كه گوید: موجود باش، بىدرنگ موجود مىشود.
نکته ها
در چند آیهاى كه گذشت، عیسىعلیه السلام با هفت صفت برجسته و دو برنامه معرّفى شده است؛ امّا صفات برجستهى او:
الف: بندهى خدا بودن. «اِنّى عبداللّه»
ب: آوردن كتاب آسمانى. «آتانى الكتاب»
ج: پیامبرى. «وجعلنى نبیّا»
د: مبارك بودن. «وجعلنى مباركا»
ه: نیكى به مادر. «و بِرّاً بوالدتى»
و: جبّار و شقى نبودن. «لم یجعلنى جبّاراً شقیّاً»
ز: متواضع، حقّ شناس و سعادتمند بودن. «والسّلام علىّ...»
و امّا دو برنامهى عیسى، یكى نماز و دیگرى زكات است. این آیه مىفرماید: سخن درست درباره عیسى همان است كه گفتیم. «ذلك عیسىبن مریم»
خداوند در قرآن، بارها مسیحیان را منحرف و عقاید آنان را درباره حضرت عیسى باطل دانسته است، چنانكه در آیه 73 سوره مائده: «لقد كفر الّذین قالوا اِنّ اللّه ثالث ثلاثة» و آیه 30 سوره توبه: «وقالت النّصارى المسیح ابن اللّه» از آنان انتقاد كردهاست، امّا در اینجا با بیان سیماى واقعى حضرت عیسىعلیه السلام، راه صحیح را در مقابل راه باطل نشان مىدهد.
براى تحقّق ارادهى خداوند، هیچگونه لفظى، حتّى به لفظ «كُن» نیازى نیست، ولى خداوند براى فهم ما ارادهى خود را در این قالب بیان كرده است.
خداوند قادر مطلق است و در آفریدن نیازى به اسباب ندارد و قدرت بىنهایت او، دلیل منزّه بودن او از عجز و ناتوانى، و اختیار كردن فرزند است.
قرآن و مسیح
پس از فشارهاى شدید كفّار مكّه بر پیروان پیامبرصلى الله علیه وآله، جمعى از مسلمانان همراه جعفربنابیطالبعلیهما السلام، به حبشه هجرت كردند. كفّار قریش گفتند: اگر مسلمین در آنجا قدرتى پیدا كنند و حكومتى تشكیل دهند، بتپرستى ما را ریشه كن خواهند كرد. آنان عمرو عاص و جمعى را همراه با هدایایى براى وزیران نجاشى به حبشه فرستادند. آنان هدایا را گرفتند تا نجاشى را علیه مسلمانان مهاجر تحریك نمایند؛ امّا نجاشى تصمیم گرفت شخصاً مسلمانان را احضار كند و سخن آنان را بشنود.
جعفر كه سخنگوى مسلمانان بود، در حضور پادشاه حبشه سخنان خود را آغاز كرد. او از ظلمتهاى بتپرستى و خرافات و تجاوزهاى دوران جاهلیّت و از طلوع اسلام و نورانیّت دین محمّدصلى الله علیه وآله چنان سخن گفت، كه نجاشى گریست و هدایاى كفّار را برگرداند و گفت: خداوند كه به من قدرت داد، از من رشوه نگرفت، چرا من از شما رشوه بگیرم؟!
این جلسه، به نفع مسلمانان و زیان كفّار پایان یافت. عمرو عاص پس از این شكست به فكر فرو رفت و از فرداى آن روز پیشنهاد تازهاى مطرح كرد. او براى آنكه غیرت دینى نجاشى را تحریك كند، گفت: مسلمانان، عقایدى دارند كه ضد عقیده شماست.
نجاشى بار دیگر مسلمانان را احضار كرد و عقیده آنها را دربارهى حضرت مسیحعلیه السلام جویا شد. جعفر طیّار در پاسخ، آیاتى از سورهى مریم را تا آیهى «ذلك عیسىبن مریم قول الحقّ الّذى فیه یمترون» تلاوت كرد. نجاشى با شنیدن آیات نورانى قرآن، اشك ریخت و گفت: حقیقت همین است.
عمروعاص پس از شكست و رسوایى مجدّد، همین كه خواست حركت تازهاى انجام دهد، نجاشى دست خود را بلند كرد و سیلى محكمى بر او نواخت.(37)
پيام ها
1- در مقابل منحرفین و عقاید انحرافى، نشان دادن راه صحیح لازم است. «ذلك عیسىبن مریم قول الحقّ»
2- شأن خداوند با فرزند داشتن سازگار نیست. «ماكان للّه ...» (زیرا فرزند خواهى، یا به خاطر عمر محدود ماست، یا به دلیل نیاز ما به نیروى انسانى، یا نیاز روحى و عاطفى انسان چنین اقتضا مىكند، كه خداوند از همهى اینها منزّه است. «سبحانه»)
3- خداوند هیچ گونه فرزندى ندارد. «من ولد» (برخلاف بعضىها كه ملائكه را دختران خدا، یا عیسى را پسر خدا مىپنداشتند.)
4- فرزند باید از جنس پدر و مثل پدر باشد، امّا خداوند مثل ندارد. «سبحانه»
5 - هرگاه سخنان نارواى دیگران را نقل مىكنیم، فوراً با كلامى توحیدى ذهن خود و دیگران را تبرئه كنیم. «سبحانه»
6- نه تنها عیسىعلیه السلام بدون داشتن پدر و آدمعلیه السلام بدون داشتن پدر و مادر خلق مىشوند، بلكه هر چیزى به ارادهى خدا ایجاد مىشود. «كن فیكون»
7- میان خواست خدا و تحقّق اشیا، فاصلهاى نیست. حرف «فا» در «فیكون»
8 - رابطهى موجودات با خداوند، رابطهى خالق و مخلوق است، نه رابطهى پدر و فرزند. «كن فیكون»