1. الفاتحة 2. البقرة 3. آل عمران 4. النساء 5. المائدة 6. الأنعام 7. الأعراف 8. الأنفال 9. التوبة 10. يونس 11. هود 12. يوسف 13. الرعد 14. إبراهيم 15. الحجر 16. النحل 17. الإسراء 18. الكهف 19. مريم 20. طه 21. الأنبياء 22. الحج 23. المؤمنون 24. النور 25. الفرقان 26. الشعراء 27. النمل 28. القصص 29. العنكبوت 30. الروم 31. لقمان 32. السجدة 33. الأحزاب 34. سبأ 35. فاطر 36. يس 37. الصافات 38. ص 39. الزمر 40. غافر 41. فصلت 42. الشورى 43. الزخرف 44. الدخان 45. الجاثية 46. الأحقاف 47. محمد 48. الفتح 49. الحجرات 50. ق 51. الذاريات 52. الطور 53. النجم 54. القمر 55. الرحمن 56. الواقعة 57. الحديد 58. المجادلة 59. الحشر 60. الممتحنة 61. الصف 62. الجمعة 63. المنافقون 64. التغابن 65. الطلاق 66. التحريم 67. الملك 68. القلم 69. الحاقة 70. المعارج 71. نوح 72. الجن 73. المزمل 74. المدثر 75. القيامة 76. الإنسان 77. المرسلات 78. النبأ 79. النازعات 80. عبس 81. التكوير 82. الانفطار 83. المطففين 84. الانشقاق 85. البروج 86. الطارق 87. الأعلى 88. الغاشية 89. الفجر 90. البلد 91. الشمس 92. الليل 93. الضحى 94. الشرح 95. التين 96. العلق 97. القدر 98. البينة 99. الزلزلة 100. العاديات 101. القارعة 102. التكاثر 103. العصر 104. الهمزة 105. الفيل 106. قريش 107. الماعون 108. الكوثر 109. الكافرون 110. النصر 111. المسد 112. الإخلاص 113. الفلق 114. الناس
تعداد آیات: 93
تفسير 27. النمل آية 41
Number of verses: 93
بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمـَنِ الرَّحِيم
قَالَ نَكِّرُوا لَهَا عَرْشَهَا نَنظُرْ أَتَهْتَدِي أَمْ تَكُونُ مِنَ الَّذِينَ لَا يَهْتَدُونَ 41
(سلیمان) گفت: «تخت او را برایش ناشناس سازید؛ ببینم آیا متوجّه می‌شود یا از کسانی است که هدایت نخواهند شد؟!

ترجمه
كسى (به نام آصِف‏بن بَرخیا) كه به بخشى از كتاب (الهى) آگاهى داشت (سلیمان) گفت: من آن (تخت) را قبل از آن كه پلكِ چشمت بهم بخورد نزد تو مى‏آورم. (سلیمان پذیرفت و او تخت را آورد.) همین كه (سلیمان) آن (تخت) را نزد خود مستقرّ دید، (به جاى غرور وتكبّر) گفت: این (توانایى وزیر من كه مقدارى از علم كتاب و اسم اعظم را مى‏داند،) از لطف پروردگار من است، تا مرا (با این نعمت‏ها) بیازماید كه آیا شكرگزارم یا كفران مى‏كنم؟ و هر كس شكر كند، قطعاً به سود خویش شكر ورزیده و هر كس كفران نماید (به ضرر خویش گام نهاده، زیرا) پروردگار من (از شكر مردم) بى‏نیاز و كریم است. (بى‏نیازى و كرامت، براى خداوند ذاتى است و هرگز وابسته به شكر یا كفران كسى نیست).
(سلیمان) گفت: تخت (ملكه) را برایش ناشناس گردانید، تا ببینم آیا پى‏مى‏برد یا از كسانى است كه پى نمى‏برند؟

نکته ها
كسى كه مقدارى از علم كتاب را مى‏دانست، «آصف‏بن بَرخیا» وزیر حضرت سلیمان و خواهر زاده‏ى او بود، چنانكه از امام هادى‏علیه السلام نیز نقل شده است.(52) و امام باقر علیه السلام فرمودند: اسم اعظم الهى هفتاد و سه حرف است كه آصف‏بن‏برخیا تنها با دانستن یك حرف چنین قدرت‏نمایى كرد.(53)
در این كه منظور از علم كتاب چیست؟ گفته‏اند: مراد از آن، یا آگاهى از كتب آسمانى یا لوح محفوظ و یا اسم اعظم است.
سؤال: «آصف‏بن بَرخیا» چگونه تخت را بدون اجازه‏ى صاحبش حركت داد و در آن تصرّف كرد؟
پاسخ: این كار به خاطر ولایت انبیا بر اموال مردم و اهمیّت ارشاد بلقیس و مردم او بوده است.
كفر چند نوع است: یكى انكار خدا و یكى كفران نعمت‏ها.
شكر خداوند، اقسامى دارد: شكر با زبان، با قلب و با عمل.
فضایل امیر مؤمنان و اهل‏بیت‏علیهم السلام‏
* در آیه‏ى مورد بحث مى‏فرماید: كسى كه بخشى از علم كتاب را داشت، گفت: اى سلیمان! قبل از به هم زدن پلك چشم، من تخت ملكه‏ى سبأ را از كشورش در این جا حاضر مى‏كنم. امّا در آیه‏ى آخر سوره‏ى رعد، خداوند به پیامبرش مى‏فرماید: كفّار، رسالت تورا قبول ندارند، به آنان بگو كافى است كه خداوند و كسى‏كه تمام علم كتاب را دارد، میان من و شما گواه باشد. در روایات مى‏خوانیم: مراد از كسى‏كه تمام علم كتاب را دارد، على‏بن ابى‏طالب‏علیهما السلام است. اگر كسى كه بخشى از علم كتاب را مى‏داند تخت بلقیس را در یك آن حاضر مى‏كند، پس كسى كه تمام علم كتاب را مى‏داند، در تمام عمر چه قدرتى دارد؟
* امام صادق‏علیه السلام مى‏فرماید: آگاهى كسى‏كه بخشى از علم را داشت، نسبت به علم على‏علیه السلام، مثل مقدار آبى است كه بر بال یك مگس باشد نسبت به دریا.(54)
* در روایات مى‏خوانیم: امام صادق‏علیه السلام به سینه‏ى مباركش اشاره كرد و فرمود: «و عندنا واللّه علم الكتاب كله» به خدا سوگند تمام علم كتاب نزد ما موجود است.(55)
* در روایات بسیارى مى‏خوانیم كه امامان معصوم‏علیهم السلام خارج از قید زمان و مكان در مناطقى حاضر مى‏شدند، مثلاً:
امام جوادعلیه السلام، در لحظه‏ى شهادت پدرش از مدینه به طوس رفت.
امام كاظم‏علیه السلام، از زندان بغداد بیرون آمد و در مدینه حاضر شد.
امام سجادعلیه السلام، در زمان اسارت، به كربلا رفت و بدن پدرش امام حسین‏علیه السلام، را دفن نمود.
امام حسین‏علیه السلام، قبل از شهادت، قبضه‏ى خاكى از كربلا برداشت و در مدینه به ام‏السّلمه داد.(56) بنابراین طىّ‏الارض و حركت برق‏آسا براى امامان سابقه دارد.


52) تفسیر نورالثقلین.
53) كافى، ج‏1، ص‏230.
54) تفسیر نورالثقلین.
55) تفسیر نورالثقلین.
56) تفسیر اطیب‏البیان.

پيام ها
 1- در كابینه‏ى سلیمان، دانشمندترین چهره‏ها وجود داشتند. «عنده‏علم‏من‏الكتاب»
 2- انسان مى‏تواند بر طبیعت وقوانین طبیعى حاكم شود. «أنا آتیك»
 3- قدرت انسان مى‏تواند از جنّ بیشتر باشد. «عِفریت من الجنّ - الّذى عنده علم...»
 4- در مواردى باید قدرت خود را اظهار كرد. «أنَا آتیك»
 5 - علم منشأ قدرت است. با قدرت علمى مى‏توان به جاى شنیدن صدا و دیدن تصویر، خود اشیا و موجودات را جا به جا كرد. (در انسان، استعدادها، توانایى‏ها و اسرارى است كه تاكنون كشف نشده است). «أنَا آتیك»
 توانا بود هر كه دانا بود
ز دانش دل پیر بُرنا بود
 6- در واگذارى مأموریّت‏ها، مسارعه (سرعت عمل) یك امتیاز است. همان‏گونه كه در فروش، مزایده ودر خرید، مناقصه، عامل رقابت و ارزش است. «أنَا آتیك به قبل أن یرتدّ الیك طرفك»
 7- مدّعیان علم وقدرت، باید عملاً حرف خود را اثبات كنند. «فلمّا رآه مستقرّاً»
 8 - اولیاى خدا نعمت را از او مى‏دانند. «هذا من فضل ربّى»
 9- نعمت‏هاى الهى را حقّ خود ندانیم. «فضل ربّى»
 10- به علم و قدرت خود مغرور نشویم. «هذا من فضل ربّى»
 11- نعمت‏هاى الهى را به زبان آوریم. «هذا من فضل ربّى»
 12- دادن یا گرفتن نعمت‏ها براى رشد دادن ماست. «ربّى»
 13- نعمت‏هاى الهى وسیله‏ى بندگى و آزمایشند، نه كامیابى و لذّت‏جویى. «لیبلونى ءاشكر»
 14- انبیا نیز آزمایش مى‏شوند. «لیبلونى»
 15- انسان، مختار است، نه مجبور. «مَن شكر... و مَن كفر»
 16- انسان در گرو عمل خویش است. «و مَن شكر فانّما یشكُر لنفسه»
 17- خداوند به شكر ما نیاز ندارد. «مَن شكر... ومَن‏كفر فانّ ربّى غنى كریم»
نعمت‏هاى الهى برخاسته از فضل و لطف بى‏پایان اوست وحتى اگر ما ناسپاسى كنیم، او به مقتضاى ربوبیّت خود به ما لطف مى‏كند.
شكر نعمت، نعمتت افزون كند
كفر نعمت از كفت بیرون كند
18- در شیوه‏ى دعوت، تملّق ممنوع است. «و مَن كفر فانّ ربّى غنى»
 19- دارایى و سخاوت در كنار هم، ارزش است. «غنى كریم»
20- اولیاى خدا بر اموال مردم ولایت دارند. «نَكّروا لها»
21- گاهى براى آزمایش هوش، تغییر وتحوّل جایز است. «نكّروا لها... ننظر أتهتدى»

Copyright 2015 almubin.com