ترجمه
و ما انسان را دربارهى پدر و مادرش سفارش كردیم، مادرش او را حمل كرد، در حالى كه هر روز ناتوانتر مىشد، (و شیر دادن) و از شیر گرفتنش در دو سال است، (به او سفارش كردیم كه) براى من و پدر و مادرت سپاس گزار، كه بازگشت (همه) فقط به سوى من است.
نکته ها
كلمهى «وَهن»، به معناى ضعف جسمانى است، چنانكه «توهین» به معناى تضعیفِ شخصیّت است.
دایرهى احسان، گستردهتر از انفاق است. احسان، شامل هر نوع محبّت و خدمت مىشود، ولى انفاق معمولاً در كمكهاى مالى به كار مىرود. در قرآن كریم، احسان به والدین در كنار توحید مطرح شده است. «و قَضى ربّك اَلاّ تعبدوا اِلاّ ایّاه و بالوالدین احسانا»(262)
در آیه مورد بحث، ابتدا دربارهى نیكى به والدین سفارش شده، سپس به دوران باردارى مادر اشاره كرده تا وجدان اخلاقى انسان را تحریك و بیدار كند و به او تذكّر دهد كه گذشتهها را فراموش نكند. همواره به یاد داشته باشد كه مادرش او را حمل كرد و از شیرهى جانش به او داد و به خاطر آسایش او از خواب و خوراك خود صرف نظر كرد كه هیچ كس حاضر نبود چنین زحمت هایى را تحمّل كند. چون حقّ مادر بیشتر در معرض تضییع است و یا حقّ او بیش از پدر است، خداوند سفارش مخصوص نموده است.
والدین و فرزند، حقوق متقابل دارند، در آیهى قبل موعظه پدر نسبت به فرزند مطرح شد، و در این آیه احسان و سپاس فرزند نسبت به والدین.
پيام ها
1- از سخن حقّ پیروى كنیم، چه موعظهى بندهى خدا باشد، «لقمان» و چه وصیّت خداوند سبحان. «وصّینا»
2- همهى انسانها، در هر رتبه و شرایطى كه باشند مدیون والدین هستند. «وصّینا الانسان» («الانسان»، شامل همهى مردم مىشود)
3- احترام والدین، حقّى است انسانى نه فقط اسلامى، حتّى والدین كافر را باید احسان نمود. «وصّینا الانسان بوالدیه»
4- آن كه زحمت بیشترى مىكشد، باید به صورت ویژه تقدیر شود و نامش جداگانه برده شود. «والدیه - اُمّه»
5 - در فرمانهاى عمومى، باید استدلال نیز عام باشد. (چون مخاطب، همه انسانها هستند، باردارى مادران مطرح است كه مربوط به همهى مردم است و هر انسانى مادر دارد). «حملته اُمّه»
6- به بهانه آن كه كارى، وظیفهى طبیعى فردى است، نباید از سپاس و احسان او، شانه خالى كنیم. (باردارى، امرى طبیعى است، ولى ما مسئولیّت داریم كه به مادر احترام گذاریم و از زحمات او قدردانى كنیم). «حملته اُمّه»
7- یادى از گذشتهها كنیم تا روحیّهى شكرگزارى در ما زنده شود. «حملته اُمّه»
8 - دوران باردارى و شیردادن، از عوامل پدیدآورندهى حقوق مادر بر فرزند و مهمترین دوران شكلگیرى شخصیّت فرزند است. «حملة اُمّه... و فصاله»
9- جدا كردن كودك از شیر مىتواند در خلال دو سال باشد و واجب نیست بعد از پایان دو سال باشد. (كلمهى «فصال»، به معناى بازگرفتن كودك از شیر است و «فى عامین»، نشان آن است كه در لابلاى دو سال نیز مىتوان كودك را از شیر گرفت، گرچه بهتر است دو سال تمام شود.)
10- تحمّل سختى در راه انجام وظیفه، سرچشمهى پیدایش حقوق فوق العاده است. كسانى كه با وجود ضعف و خستگى بار مسئولیّتى را بر دوش مىكشند، حقّ بیشترى بر انسان دارند. «وهناً على وهن»
11- سپاسگزارى از والدین، از جایگاه والایى نزد خداوند برخوردار است. «ان اشكر لى و لوالدیك» بعد از شكر خداوند، تشّكر از والدین مطرح است.
12- سرانجام همهى ما به سوى خداست، پس از ناسپاسى نسبت به والدین بترسیم. «الىّ المصیر»
13- ایمان به رستاخیز، انگیزهى عمل صالح از جمله احسان به والدین است. «الىّ المصیر»
14- حقِّ خداوند، بر حقّ والدین مقدّم است. «ان اشكر لى و لوالدیك» تشكّر و احسان به والدین، ما را از خداوند غافل نكند.
در پایانِ پیامهاى این آیه، به طور گذرا به دو بحثِ احسان به والدین و شكر خداوند، اشاره اجمالى داریم:
احسان به والدین
در آیههاى 83 سورهى بقره، 36 سورهى نساء ، 151 سورهى انعام و 23 سورهى اسراء در رابطه با احسان به والدین سفارش شده، ولى در سورهى لقمان، احسان به والدین به صورت وصیّت الهى مطرح شده است.
در موارد متعدّدى از قرآن، تشكّر از والدین در كنار تشكّر از خدا مطرح شده و در بعضى موارد نیز به زحمات طاقت فرساى مادر اشاره شده است.
جایگاه والدین به قدرى بلند است كه در آیهى بعد مىفرماید: اگر والدین تلاش كردند تو را به سوى شرك گرایش دهند، از آنان اطاعت نكن، ولى باز هم رفتار نیكوى خود را با آنان قطع نكن. یعنى حتّى در مواردى كه نباید از آنان اطاعت كرد، نباید آنها را ترك كرد.
آرى، احترام به والدین از حقوق انسانى است، نه از حقوق اسلامى، از حقوق دائمى است، نه از حقوق موسمى و موقّت.
در روایات مىخوانیم كه احسان به والدین در همه حال لازم است، خوب باشند یا بد، زنده باشند یا مرده.
پیامبر را دیدند كه از خواهر رضاعى خود بیش از برادر رضاعىاش احترام مىگیرد، دلیل آن را پرسیدند، حضرت فرمود: «چون این خواهر بیشتر به والدینش احترام مىگذارد».(263)
در قرآن مىخوانیم كه حضرت یحیى و حضرت عیسىعلیهما السلام هر دو مأمور بودند به مادران خویش احترام گذارند.(264)
پیامبر اكرمصلى الله علیه وآله فرمود: «بعد از نماز اوّل وقت، كارى بهتر از احترام به والدین نیست».(265)
در كربلا، پدرى را شهید كردند و فرزندش به یارى امام برخواست. امام حسینعلیه السلام به فرزند فرمود: «برگرد، زیرا مادرت داغ شوهر دیده و شاید تحمّل داغ تو را نداشته باشد. جوان گفت: مادرم مرا به میدان فرستاده است».(266)
گسترهى معناى والدین
در فرهنگ اسلام، به رهبر آسمانى، معلّم و مربّى و پدرِ همسر نیز پدر گفته مىشود.
در روزهاى پایانى عمر پیامبر كه حضرت در بستر بیمارى بودند، به علىعلیه السلام فرمودند: به میان مردم برو و با صداى بلند بگو:
لعنت خدا بر هر كس كه عاقّ والدین باشد،
لعنت خدا بر هر بردهاى كه از مولایش بگریزد،
لعنت خدا بر هر كسى كه حقّ اجیر و كارگر را ندهد.
حضرت علىعلیه السلام آمد و در میان مردم این جملات را گفت و برگشت. بعضى از اصحاب این پیام را ساده پنداشتند و پرسیدند: ما دربارهى احترام به والدین و مولا و اجیر قبلاً این گونه سخنان را شنیده بودیم، این پیام تازهاى نبود كه پیامبر از بستر بیمارى براى ما بفرستد. حضرت كه متوجّه شد مردم عمق پیام او را درك نكردهاند، بار دیگر علىعلیه السلام را فرستاد و فرمود: به مردم بگو:
مُرادم از عاقّ والدین، عاق كردن رهبر آسمانى است. یا علىّ! من و تو پدر این امّت هستیم و كسى كه از ما اطاعت نكند عاقّ ما مىشود.
من و تو مولاى این مردم هستیم و كسانى كه از ما فرار كنند، مورد قهر خدا هستند.
من و تو براى هدایت این مردم اجیر شدهایم و كسانى كه حقّ اجیر را ندهند، مورد لعنت خدا هستند.
در این ماجرا ملاحظه مىفرمایید كه گرچه احسان و اطاعت از والدین یك معناى معروف و رسمى دارد، ولى در فرهنگ اسلام مسأله از این گستردهتر است.
شكر خداوند
خداوند، نیازى به عبادت و تشكّر ما ندارد و قرآن، بارها به این حقیقت اشاره نموده و فرموده است: خداوند از شما بىنیاز است.(267) ولى توجّه ما به او، مایهى عزّت و رشد خود ماست، همان گونه كه خورشید نیازى به ما ندارد، این ما هستیم كه اگر منازل خود را رو به خورشید بسازیم، از نور و روشنایى آن استفاده مىكنیم.
یكى از ستایشهایى كه خداوند در قرآن از انبیا دارد، داشتن روحیهى شكرگزارى است. مثلاً دربارهى حضرت نوح با آن همه صبر و استقامتى كه در برابر بىوفایى همسر، فرزند و مردم متحمّل شد، خداوند از شكر او یاد كرده و او را شاكر مىنامد. «كان عبداً شكوراً»(268)
بارها خداوند از ناسپاسى اكثر مردم شكایت كرده است.
البتّه توفیق شكر خداوند را باید از خدا خواست، همان گونه كه حضرت سلیمان از او چنین درخواست كرد: «ربّ اوزعنى أن أشكر نعمتك الّتى انعمت علىّ»(269) ما غالباً تنها به نعمتهایى كه هر روز با آنها سر و كار داریم توجّه مىكنیم و از بسیارى نعمتها غافل هستیم، از جمله آنچه از طریق نیاكان و وراثت به ما رسیده و یا هزاران بلا كه در هر آن از ما دور مىشود و یا نعمتهاى معنوى، مانند ایمان به خدا و اولیاى او، یا تنفّر از كفر و فسق و گناه كه خداوند در قرآن از آن چنین یاد كرده است: «حبّب الیكم الایمان و زیّنه فى قلوبكم و كرّه الیكم الكفر و الفسوق و العصیان»(270)
علاوه بر آنچه بیان كردیم، بخشى از دعاهاى معصومین نیز توجّه به نعمتهاى الهى و شكر و سپاس آنهاست، تا روح شكرگزارى را در انسان زنده و تقویت كند.
شكر الهى، گاهى با زبان و گفتار است و گاهى با عمل و رفتار.
در حدیث مىخوانیم: هرگاه نعمتى از نعمتهاى الهى را یاد كردید، به شكرانهى آن صورت بر زمین گذارده و سجده كنید و حتّى اگر سوار بر اسب هستید، پیاده شده و این كار را انجام دهید و اگر نمىتوانید، صورت خود را بر بلندى زین اسب قرار دهید و اگر این كار را هم نمىتوانید، صورت را بر كف دست قرار داده و خدا را شكر كنید.(271)
نمونههاى شكر عملى
1. نماز، بهترین نمونهى شكر خداوند است. خداوند به پیامبرش مىفرماید: به شكرانهى اینكه ما به تو «كوثر» و خیر كثیر دادیم، نماز بر پا كن. «انّا أعطیناك الكوثر . فصلّ لربّك و انحر»(272)
2. روزه؛ چنانكه پیامبران الهى به شكرانه نعمتهاى خداوند، روزه مىگرفتند.(273)
3. خدمت به مردم. قرآن مىفرماید: اگر بىسوادى از باسوادى درخواست نوشتن كرد، سر باز نزند و به شكرانه سواد، نامهى او را بنویسد. «ولا یأب كاتب أن یكتب كما علّمه اللّه»(274) در اینجا نامه نوشتن كه خدمت به مردم است، نوعى شكر نعمت سواد دانسته شده است.
4. قناعت. پیامبر اكرمصلى الله علیه وآله فرمودند: «كن قَنِعاً تكن اشكر النّاس»(275) قانع باش تا شاكرترین مردم باشى.
5. یتیم نوازى. خداوند به پیامبرش مىفرماید: به شكرانهى اینكه یتیم بودى و ما به تو مأوا دادیم، پس یتیم را از خود مران. «فامّا الیتیم فلاتقهر»(276)
6. كمك به محرومان و نیازمندان. خداوند به پیامبرش مىفرماید: به شكرانهى اینكه نیازمند بودى و ما تو را غنى كردیم، فقیرى را كه به سراغت آمده از خود مران. «و امّا السائل فلاتنهر»(277)
7. تشكّر از مردم. خداوند به پیامبرش مىفرماید: براى تشكّر و تشویق زكات دهندگان، بر آنان درود بفرست، زیرا درود تو، آرامبخش آنان است. «و صلّ علیهم انّ صلاتك سكن لهم»(278)
تشكّر از مردم تشكر از خداوند است، همان گونه كه در روایت آمده است: كسى كه از مخلوق تشكّر نكند، از خداوند شكرگزارى نكرده است. «مَن لم یشكر المنعم من المخلوقین لم یشكر اللّه»(279)
تلخىها هم تشكّر مىخواهد
قرآن مىفرماید: «عسى أن تكرهوا شیئاً و هو خیر لكم و عسى أن تحبّوا شیئاً و هو شرّ لكم»(280) چه بسیار چیزهایى كه شما دوست ندارید، ولى در حقیقت به نفع شماست و چه بسیار چیزهایى كه شما دوست دارید، ولى به ضرر شماست.
اگر بدانیم؛ دیگران مشكلات بیشترى دارند.
اگر بدانیم؛ مشكلات، توجّه ما را به خداوند بیشتر مىكند.
اگر بدانیم؛ مشكلات، غرور ما را مىشكند و سنگدلى ما را برطرف مىكند.
اگر بدانیم؛ مشكلات، ما را به یاد دردمندان مىاندازد.
اگر بدانیم؛ مشكلات، ما را به فكر دفاع و ابتكار مىاندازد.
اگر بدانیم؛ مشكلات، ارزش نعمتهاى گذشته را به ما یادآورى مىكند.
اگر بدانیم؛ مشكلات، كفّارهى گناهان است.
اگر بدانیم؛ مشكلات، سبب دریافت پاداشهاى اُخروى است.
اگر بدانیم؛ مشكلات، هشدار و زنگ بیدارباش قیامت است.
اگر بدانیم؛ مشكلات، سبب شناسایى صبر خود و یا سبب شناسایى دوستان واقعى است.
و اگر بدانیم؛ ممكن بود مشكلات بیشتر یا سختترى براى ما پیش آید، خواهیم دانست كه تلخىهاى ظاهرى نیز در جاى خود شیرین است.
آرى، براى كودك، خرما شیرین و پیاز و فلفل تند و ناخوشایند است؛ امّا براى والدین كه رشد و بینش بیشترى دارند، ترش و شیرین هردو خوشایند است.
حضرت علىعلیه السلام در جنگ اُحد فرمود: شركت در جبهه از مواردى است كه باید شكر آن را انجام داد. «و لكن من مواطن البشرى و الشكر»(281) و دختر او حضرت زینبعلیها السلام در پاسخ جنایتكاران بنىامیّه فرمود: در كربلا جز زیبایى ندیدم. «ما رأیت الاّ جمیلاً»(282)
به یكى از اولیاى خدا گفته شد حقّ تشكّر از خداوند را بجا آور. او گفت: من از تشكّر و سپاس او ناتوانم. خطاب آمد: بهترین شكر همین است كه اقرار كنى من توان شكر او را ندارم. سعدى گوید:
از دست و زبان كه برآید
كز عهده شكرش به درآید
بنده همان به كه زتقصیر خویش
عذر به درگاه خدا آورد