ترجمه
و گروهى از آنان، كسانى هستند كه (در ظاهر) به تو گوش مىسپارند، امّا همین كه از نزد تو بیرون روند، به صاحبان علم و دانش گویند: او هم اكنون چه گفت؟ آنان كسانى هستند كه خداوند بر دلهایشان مُهر نهاده و از هواى نفسشان پیروى كردهاند.
نکته ها
پس از بیان وضعیّت مؤمنان و كافران، این آیه به شیوه برخورد منافقان با گفتار پیامبر كه برگرفته از وحى آسمان بود اشاره كرده و خطاب به پیامبر مىفرماید: كافرانى كه در ظاهر مسلمان هستند، در مجالس تو شركت مىكنند و به قرآن گوش مىدهند، امّا چون به حقانیّت تو و كتاب تو ایمان ندارند، قادر به درك و پذیرش آن نیستند و لذا هرگاه به پیروانت كه نسبت به سخنان تو علم دارند مىرسند، با تحقیر و تمسخر مىگویند: این چه سخنانى است كه این مرد مىگوید؟!
امّا اى پیامبر! گمان نكنى كه سخنان تو قابل درك نیست، بلكه روحیه عناد و لجاجت آنها باعث گردیده كه خداوند بر دل آنها مُهر نهد و آنان قدرت درك حقیقت را نداشته باشند و فقط تابع هوا و هوسهاى خویش باشند.
از این كه جملهى «و اتّبعوا اهوائهم» پس از عبارتِ «طبع اللّه على قلوبهم» آمده است مىتوان استفاده كرد كه اگر انسان فهم، بینش و عقل خود را رها كند، تحت فرمان هوا و هوس و شهوت قرار مىگیرد.(42)
پيام ها
1- حضور هر قشرى از مردم حتّى كافران و منافقان، نزد پیامبر اسلامصلى الله علیه وآله آزاد بود. «منهم مَن یستمع الیك»
2- شناخت و افشاى حركات مرموز مخالفان، براى مردم لازم است. «و منهم مَن یستمع الیك...»
3- منافقان در فكر تشكیك و تفرقه در میان خواصّ اهل حقّ هستند. «یستمع... قالوا للذّین اوتوا العلم»
4- سؤال، اگر بر اساس تخریب و تضعیف و سست كردن ایمان و یا تحقیر و استهزا باشد، قابل توبیخ است. «ماذا قال آنفاً»
5 - وحى الهى و سخنان پیامبرصلى الله علیه وآله، علمى و عالمپرور بود. «اوتوا العلم»
6- تشكیك در میان مسلمانان، نوعى تهاجم فرهنگى است. «ماذا قال آنفاً»
7- انسان، با انگیزه و عمل فاسد و هواپرستى، زمینه مهر شدن دل خود را فراهم مىكند و قابلیّت فهم وحى و معارف الهى را از دست مىدهد. «أولئك الّذین طبع اللّه»
8 - به انبوه حاضران و مستمعین مغرور نشویم كه چه بسا پذیراى حق نیستند.
«و منهم مَن یستمع الیك... طبع اللّه على قلوبهم»
9- مسخره نمودن وحى و قرآن، موجب كدورت قلب شده و انسان را از درك حقایق باز مىدارد. «ماذا قال آنفاً... طبع اللّه على قلوبهم»
10- اگر بر دلى مهر خورد، سخنان رسول خدا نیز در او كارساز نخواهد بود. «طبع اللّه»
11- قلب و روح آدمى، فطرتاً حقّپذیر است. عواملى سبب بسته شدن و مهر خوردن بر آن مىشود. (كلمه «طبع»، معمولاً در مواردى بكار مىرود كه ابتدا راه باز بوده و سپس بسته شده است)
12- كسى كه براى تضعیف پیامبر اقدام كند، در حقیقت با خدا طرف شده است. «یستمع الیك... ماذا قال آنفا... طبع اللّه على قلوبهم»
13- هوسها و خواهشهاى بى پایه بشر متعدّد است. «اتبعوا اهوائهم»
14- هواپرستى با خداپرستى سازگار نیست. «طبع اللّه على قلوبهم و اتبعوا اهوائهم»