ترجمه
و هیچ مؤمنى را نسزد كه مؤمن دیگر را بكُشد، مگر از روى اشتباه، و هر كس مؤمنى را به خطا كشت، پس باید بردهى مؤمنى را آزاد كند و خونبهاى كشته را به خانوادهاش تسلیم كند، مگر آنكه (خانوادهى مقتول، از دیهى قاتل) بگذرد و اگر (مقتول) با آنكه مؤمن است، از قومى است كه با شما دشمن است (جریمهاش فقط) آزاد كردن یك بردهى مؤمن است و اگر (مقتول) از قومى باشد كه میان شما و آنان پیمان است، دیهى او را به خانوادهاش تسلیم كند و بردهى مؤمنى را آزاد سازد. و اگر (بردهاى براى آزاد كردن، یا پولى براى خرید برده) نیافت، پس دو ماه پیاپى روزه بگیرد. این، (تخفیف و) بازگشتى از سوى خدا (به مردم) است، و خداوند دانا و حكیم است.
نکته ها
مسلمانى به نام «عیّاشبن ابى ربیعه» كه سالها در مكّه به دست «حارث» شكنجه شده بود، روزى پس از هجرت مسلمانان به مدینه، حارث را در مدینه دید و بىخبر از مسلمان شدنش، او را به عنوان كافر شكنجهگر كشت. خبر به پیامبر دادند، و این آیه نازل شد.
پرداخت دیه آثارى دارد:
الف: مرهمى براى بازماندگان مقتول است.
ب: جلوگیرى از بى مبالاتى مردم است، تا نگویند قتل خطایى، بها ندارد.
ج: احترام به جان افراد و امنیّت اجتماعى است.
د: جبران خلأ اقتصادى است كه در اثر قتل پیدا مىشود.
در جایى كه بستگان مقتول، از دشمنان مسلمین باشند، خونبها به آنان داده نمىشود، تا بنیهى مالى دشمنان اسلام تقویت نشود. به علاوه اسلام، ارتباط مقتول مؤمن با خانوادهى كافرش را بریده است، پس جایى براى جبران نیست.
امام صادق علیه السلام فرمود: آزاد كردن برده، پرداخت حقّ خدا و دیه دادن پرداخت حقّ اولیاى مقتول است.[341]
یك دیه و خونبهاى كامل، به اندازهى متوسط درآمد یك فرد عادّى است. هزار مثقال طلا یا صد شتر و یا دویست گاو.[342]
در آیه مقدار دیه بیان نشده، تا نیاز به مفسران واقعى قرآن و سنّت پیامبر و اهلبیت بیشتر احساس شود.
دیهى پرداختى به خانواده مقتول مسلمان، اوّل آزادى برده مطرح شده، سپس خونبها، «تحریر رقبة و دیة» ولى در بستگان كافر، اوّل سخن از خونبهاست، سپس آزادى برده. «فدیة مسلّمة... وتحریر رقبة» شاید چون خویشانِ غیر مسلمان، توجّهشان بیشتر به مادّیات است ویا آنكه پرداخت دیه، در حفظ وبقاى پیمان مؤثّرتر است.
پيام ها
1- قتل بىگناه، در اسلام حرام است. «وما كان لمؤمن ان یقتل»
2- قتل، با ایمان ناسازگار است. «وما كان لمؤمن ان یقتل»
3- مؤمن، جایزالخطاست، باید مواظب باشد. «و من قتل مؤمناً خطأ»
4- احترام جان مسلمان تا حدّى است كه از قتل خطایى هم نمىتوان به آسانى گذشت. «و من قتل مؤمناً خطأ فتحریر»
5 - خطا، یكى از ملاكهاى رفع تكلیف یا تخفیف در كیفر است. «فتحریر رقبة»
6- جبران فقدان مؤمن، با آزاد كردن انسان با ایمان است. «تحریر رقبة مؤمنة»
7- آزادى، نوعى حیات است. وقتى حیات یك نفر گرفته مىشود، به جبرانش باید یك نفر را آزاد كرد.[343] «تحریر رقبة»
8 - آزادى بردگان، در لابلاى برنامههاى اسلام گنجانده شده است. «فتحریر رقبةٍ»
9- تسلیم دیه، مشروط به درخواست خانواده مقتول نیست، بلكه وظیفهى قاتل پرداخت آن است. «مُسلّمة الى اهله»
10- به هركس نباید دیه داد، باید به خانواده مقتول داد تا حقّ به حقدار برسد. «مسلّمة الى اهله»
11- خانوادهى مقتول، مالك خونبها مىشود. «مسلّمة الى اهله»
12- تعیین دیهى خطاكار، رمز وجود جریمه در نظام اسلامى است. «دیةٌ مسلّمة»
13- در حالات هیجانى هم، عواطف و رحم نباید فراموش شود و عفو از خطاكار، یك صدقهى پسندیده است. «الاّ ان یصّدقوا»
14- ارزش پیمان تا آنجاست كه گاهى كافر را در ردیف مؤمن قرار مىدهد. خونبها را به كافرى كه هم پیمان است باید داد. «فَدیةٌ مسلّمة... و تحریر رقبة»
15- نوع جریمهها باید از یك سو به نفع افراد مؤمن باشد، «فتحریر رقبة مؤمنة» و از سوى دیگر سبب تقویت جامعهى كفّار نگردد. لذا پرداخت دیه و خونبها به دشمن حربى، ممنوع است. «فان كان من قوم عدوٍّ لكم و هو مؤمن فتحریر رقبة»
16- شرط ایمان براى آزاد كردن برده، تشویقى است براى بردگان كه به سراغ پذیرش اسلام بروند. «رقبة مؤمنة»
17- در اسلام و قوانینش، بنبست نیست. احكام اسلامى تعطیل نمىشود، ولى تخفیف دارد. «فمن لم یجد»
18- در اسلام، جریمه به مقدار توان جسمى و مالى افراد است. «فمن لم یجد»
19- روزههاى پیاپى، وسیلهاى براى پاكسازى روح است. «صیام شهرین متتابعین»
20- اسلام، به بعد ایمانى افراد تكیه دارد. آزاد كردن برده و پرداخت دیه، دیدنى است، ولى روزه گرفتن، دیدنى نیست و به این وسیله، انسان وجدان دینى و اخلاقى خود را جریمه مىكند. «فصیام شهرین متتابعین»
21- جان مؤمن بسیار مهم است، و كفّارات، نوعى تخفیف و ارفاق الهى است. «توبة من الله»
22- قتل غیر عمدى نیز انسان را از لطف خدا دور مىكند و پرداخت دیه و آزاد كردن برده راهى است براى برگرداندن لطف الهى به قاتل. «توبة من اللَّه»
23- قوانین الهى، بر اساس علم و حكمت و با ملاحظهى همهى جوانب مسأله است. «كان الله علیماً حكیما»