ترجمه
قوم لوط نیز هشدار دهندگان را تكذیب كردند.
ما نیز بر آنان بادى همراه با سنگ فرو فرستادیم و فقط خانواده لوط را در سحرگاه نجاتشان دادیم.
(این نجات) نعمتى از طرف ما بود، ما این گونه هر كه را شكر كند، پاداش مىدهیم.
لوط، مردم را از قهر ما هشدار داده بود، اما در هشدارها جدل و ستیزه كردند.
و قوم لوط براى (سوء قصد به) مهمانان او به مراوده و گفتگو پرداختند، پس ما چشم آنان را نابینا كردیم، پس بچشید عذاب من و هشدار مرا.
و صبحگاهان عذابى پایدار به سراغشان آمد.
پس بچشید عذاب من و هشدارم را.
همانا ما قرآن را براى پند گرفتن، آسان ساختیم پس آیا پندپذیرى هست؟
نکته ها
«نُذُر» جمع «نذیر» هم به معناى انذار دهنده است و هم به معناى انذار، «حاصب» به معناى تندبادى است كه سنگریزهها و شنها را حركت مىدهد.
«بطش» به معناى گرفتن با قهر و قدرت است. «طمس» یعنى محو كردن و از بین بردن و «تماروا» به معناى به مجادله گرفتن است.
به نظر مىرسد كسانى كه به مهمانان حضرت لوط سوء قصد داشتند، ابتدا كور شدند و سپس با زیر و رو شدن منطقه نابود گشتند. چنانكه امام صادقعلیه السلام فرمود: همین كه قوم لوط وارد خانه آن حضرت شدند، جبرئیل با اشاره آنان را كور كرد.(15)
در ماجراى قوم لوط، چهار مرتبه كلمهى «نُذُر» و سه بار كلمهى «عذاب» مطرح شده كه نشانهى اهمیّت هشدار نسبت به عملكرد قوم لوط است.
پيام ها
1- گویى خداوند به پیامبر مىفرماید: نگران نباش كه همواره پیامبران خدا مورد تكذیب نااهلان قرار مىگرفتند. «كذّبت قوم لوط»
2- گرچه هر یك از قوم عاد و ثمود و لوط و نوح ویژگىهایى داشتند، ولى همهى آنان در تكذیب پیامبرشان مشترك بودند. «كذّبت... كذّبت... كذّبت»
3- تكذیب یك پیامبر، به منزلهى تكذیب همهى انبیا است. «كذّبت... بالنذر»
4- دست خداوند براى انواع عذابها باز است. «بماء منهمر - ریحاً صرصراً صیحة واحدة - حاصبا»
5 - در موارد متعدّد، خداوند مؤمنان را نجات مىدهد. «نجیناهم بسحرٍ»
6- به هنگام نزول عذاب، تر و خشك با هم نمىسوزد. «أرسلنا علیهم حاصبا الا آللوط نجّیناهم بسحر»
7- نعمت، تنها امور مادى نیست، نجات از عذاب، از بزرگترین نعمتها است. «نعمة من عندنا»
8 - ایمان به پیامبران، شكر الهى و مایه نجات است. «كذلك نجزى من شكر»
9- خداوند اول اتمام حجّت و سپس عذاب مىكند. «و لقد انذرهم بطشتنا»
10- گرچه كار انبیا هم بشارت است و هم هشدار، ولى هشدار آنان به دلیل سرمستى و غفلت مردم بیشتر است. «انذرهم»
11- ایجاد تردید در حق و حقیقت، به منزله تكذیب آن است. «كذبت قوم لوط... فتماروا بالنذر»
12- آلودگى و فساد مرز نمىشناسد. (با اینكه قوم لوط در مجالس علنى كار خلاف انجام مىدادند و مانعى براى خود نمىدیدند، ولى باز هم دست از سر مهمانان خانه پیامبر بر نداشتند.) «راودوه عن ضیفه»
13- همین كه جرم سنگین شد، مهلت جایز نیست. «راودوه عن ضیفه فطمسنا»
14- چشمى كه به مهمانان معصوم، آن هم در خانهى پیامبر نظر سوء دارد، كور باد. «فطمسنا اعینهم»
15- قهر و عذاب الهى، قابل خنثى شدن نیست. «عذاب مستقّر»
16- یكى از روشهاى تربیتى قرآن، نقل داستانهاى پندآموز است. «و لقد یسّرنا القرآن»
17- خواندن قرآن كافى نیست، باید پند گرفت. «فهل من مدّكر»