ترجمه
او عالم به غیب است و هیچ كس را بر غیب خود آگاه نمىكند.
مگر كسى همانند پیامبر كه از او راضى باشد، پس از پیش رو و از پشت سر نگهبانانى مىفرستد
تا بداند (رسولان) پیام هاى پروردگارشان را رساندهاند و او به آنچه نزد آنان است احاطه دارد و هر چیزى را با عدد، شماره كرده است.
نکته ها
در مدیریّت، هم باید اطلاعات لازم را در اختیار مسئولان گذاشت. «عالم الغیب فلا یظهر على غیبه احدا الاّ من ارتضى من رسول»، هم از او حفاظت كرد. «فانه یسلك من بین یدیه...» و هم بر عملكرد او نظارت دقیق داشت. «لیعلم ان قد ابلغو رسالات ربّهم»
علم غیب
در این كه غیر از خدا كسى علم غیب مىداند یا نه؟ و اگر مىداند مقدار آن چقدر و كیفیّت آن چگونه است؟ چه افرادى مىدانند؟ و آیا این دانستن به اراده خودشان است یا نه؟ دائمى است یا لحظهاى؟ جزیى است یا كلى؟ موروثى است یا اهدایى؟ سخن بسیار است، لذا به تحقیقى كه در سالهاى جوانى داشتم و به یادداشتهایى كه سالها قبل جمع آورى كرده بودم، مراجعه كردم و خلاصه آن را در این جا مىآورم.
اصل اول. احدى جز خداوند، به طور مستقل غیب را نمىداند، زیرا كلید و خزانه و سرچشمه علم غیب تنها نزد اوست: «و عنده مفاتح الغیب لا یعلمها الاّ هو»(64) و اگر دیگران بهرهاى دارند از طرف خداوند است. بنابراین آیاتى كه مىگویند: ما كسى را بر غیب آگاه كردیم، یعنى بخشى از غیب را به او هبه كردیم. «تلك من انباء الغیب نوحیها الیك»(65)
در قرآن مىخوانیم كه حضرت عیسى به مردم فرمود: من شما را از آنچه در خانههاى خود ذخیره كردهاید و آنچه خواهید خورد خبر مىدهم. «و انبّئكم بما تأكلون و ما تدّخرون فى بیوتكم»(66)
آرى آگاهى دیگران از غیب، تنها با خواست و اراده الهى است. «و لایحیطون بشىء من علمه الاّ بما شاء»(67)
اصل دوم. در آیه 26 سوره جن مىفرماید: «فلا یظهر على غیبه احداً الاّ من ارتضى من رسول» یعنى خداوند جز افرادى نظیر پیامبر را كه از آنها راضى است، دیگرى را بر علم غیب خود آگاه نمىسازد و در آیه 174 سوره آل عمران نیز مىخوانیم: خداوند شما را بر غیب آگاه نمىسازد ولى از پیامبرانش هر كه را بخواهد بر مىگزیند (و علوم غیبى را به او مىدهد.) «و ما كان اللّه لیطلعكم على الغیب و لكن یجتبى من رسله من یشاء»(68)
بنابراین حساب افراد كاهن، جادوگر و كفبین كه ارتباطى با معنویات ندارند و گاه و بیگاه از رندى خود و سادگى مردم سوء استفاده كرده و براساس تخمینها و تحلیلها، پیشگویى مىكنند، از حساب اولیاى خدا جداست.
اصل سوم. بهرهگیرى اولیاى خدا از علم غیب، تنها در موارد خاص آن هم به اذن خداست، نه آن كه براى رفع مشكلات شخصى از آن استفاده كنند. همانگونه كه پیامبراكرمصلى الله علیه وآله در مرافعات، به سوگند و شاهد و ظواهر عمل مىفرمود و از علم غیب استفاده نمىكرد.
اصولا اگر اولیاى خدا براى زندگى شخصى خود از معجزه و علم غیب استفاده كنند و مشكلات خود را حل نمایند، نمىتوانند براى مردم الگوى عملى باشند، اگر امام حسینعلیه السلام با معجزه و دعا، تشنگى صحراى كربلا را حل مىكرد، چگونه مىتوانست براى مردمى كه این امكانات را ندارند امام باشد؟
یكى از رموز موفقیّت پیشوایان دینى، صبر آنان بر مشكلات شخصى، جنگ ها، فقرها، بیمارىها، داغ دیدنها و امثال آن بوده است. و صبر و پایدارى، قناعت و بردبارى و زهد و تقواى آنان در این صحنهها جلوه مىكرد.
اصل چهارم. غیب بر دو گونه است: نوعى كه مخصوص خداوند است و نوعى كه به انبیا و فرشتگان و امامان معصوم داده مىشود. چنانكه امام صادقعلیه السلام فرمود: «ان للّه عزّ و جلّ علمین: علماً عنده لم یطّلع علیه احداً من خلقه و علماً نبذه الى ملائكته و رسله فما نبذه الى ملائكته و رسله فقد انتهى الینا»(69)
بنابراین مراد از آیاتى كه مىگویند: علم غیب مخصوص خداست، نوع اول آن و آیاتى كه مىگویند: علم غیب را دیگران مىدانند، نوع دوم است. در دعا نیز مىخوانیم: خدایا به حق آن علمى كه مخصوص خودت است سوگند. «وبحقّ علمك الذى استأثرت به لنفسك»
اصل پنجم. دست خداوند در تغییر امور عالم و به تعبیر قرآن، محو و اثبات امور باز است و لذا اولیاى خدا نمىتوانند نسبت به آینده، علم قطعى داشته باشند. چنانكه امام سجّادعلیه السلام مىفرماید: كه اگر یك آیه در قرآن نبود، تمام مسائل تا روز قیامت را به شما خبر مىدادم، پرسیدند: كدام آیه؟ حضرت فرمود: «یمحوا اللّه ما یشاء و یثبت و عنده امّ الكتاب»(70) خداوند هر چه را بخواهد محو مىكند و هر چه را بخواهد ثابت نگه مىدارد و ام الكتاب تنها نزد اوست.(71)
اصل ششم. گاهى كمال در دانستن غیب است و گاهى در ندانستن آن. مثلاً شبى كه حضرت علىعلیه السلام به جاى پیامبر در بستر خوابید، كمال او در این بود كه نداند دشمنان او را خواهند كشت یا نه؟ زیرا اگر مىدانست كه او را نمىكشند و به جاى او مىخوابید خیلى مهم نبود.
پیشوایان دینى خود فرمودهاند: گاهى پرده كنار مىرود و امورى را مىدانیم و گاهى بسته مىشود و نمىتوانیم كه بدانیم. «یبسط لنا فنعلم و یُقبض عنّا فلا نعلم»(72) آرى قبض و بسط علم غیب به دست خداست. چنانكه در قرآن به پیامبرش خطاب مىكند: «لا تعلمهم»(73) تو منافقان مدینه را نمىشناسى و در پاسخ كسانى كه از زمان قیامت سؤال مىكنند مىفرماید: «قل ان أدرى»(74) بگو: نمىدانم.
پيام ها
1- هستى، فقط دیدنىها نیست، امور بسیارى وجود دارد كه از چشم ما پنهان و قابل رؤیت نیست. «عالم الغیب»
2- كسانى مثل فالگیرها، كفبینها و كاهنان كه ادعاى علم غیب مىكنند دروغگو هستند، زیرا خداوند فقط به امثال پیامبران علم غیب عطا مىكند. «الّا من ارتضى من رسول»
3- هیچ كس، از ناظر و مراقب بىنیاز نیست. «فانّه یسلك... رصداً»
4- وحى الهى از طریق فرشتگان، حفاظت مىشود. «فانّه یسلك من بین یدیه»
5 - پیامبر، در دریافت وحى و ابلاغ آن مصونیت دارد. «رصداً لیعلم ان قد ابلغوا رسالات ربّهم»
6- حفاظت الهى از طریق فرشتگان جامع است. «من بین یدیه و من خلفه رصدا»
7- علم خداوند، اجمالى نیست، بلكه داراى احاطه و احصاى كامل است. «لیعلم...احاط... احصى كلّ شىء عدداً»