1. الفاتحة 2. البقرة 3. آل عمران 4. النساء 5. المائدة 6. الأنعام 7. الأعراف 8. الأنفال 9. التوبة 10. يونس 11. هود 12. يوسف 13. الرعد 14. إبراهيم 15. الحجر 16. النحل 17. الإسراء 18. الكهف 19. مريم 20. طه 21. الأنبياء 22. الحج 23. المؤمنون 24. النور 25. الفرقان 26. الشعراء 27. النمل 28. القصص 29. العنكبوت 30. الروم 31. لقمان 32. السجدة 33. الأحزاب 34. سبأ 35. فاطر 36. يس 37. الصافات 38. ص 39. الزمر 40. غافر 41. فصلت 42. الشورى 43. الزخرف 44. الدخان 45. الجاثية 46. الأحقاف 47. محمد 48. الفتح 49. الحجرات 50. ق 51. الذاريات 52. الطور 53. النجم 54. القمر 55. الرحمن 56. الواقعة 57. الحديد 58. المجادلة 59. الحشر 60. الممتحنة 61. الصف 62. الجمعة 63. المنافقون 64. التغابن 65. الطلاق 66. التحريم 67. الملك 68. القلم 69. الحاقة 70. المعارج 71. نوح 72. الجن 73. المزمل 74. المدثر 75. القيامة 76. الإنسان 77. المرسلات 78. النبأ 79. النازعات 80. عبس 81. التكوير 82. الانفطار 83. المطففين 84. الانشقاق 85. البروج 86. الطارق 87. الأعلى 88. الغاشية 89. الفجر 90. البلد 91. الشمس 92. الليل 93. الضحى 94. الشرح 95. التين 96. العلق 97. القدر 98. البينة 99. الزلزلة 100. العاديات 101. القارعة 102. التكاثر 103. العصر 104. الهمزة 105. الفيل 106. قريش 107. الماعون 108. الكوثر 109. الكافرون 110. النصر 111. المسد 112. الإخلاص 113. الفلق 114. الناس
تعداد آیات: 56
تفسير 74. المدثر آية 15
Number of verses: 56
بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمـَنِ الرَّحِيم
ثُمَّ يَطْمَعُ أَنْ أَزِيدَ 15
باز هم طمع دارد که بر او بیفزایم!

ترجمه
 با این حال، طمع دارد كه بیفزایم.
هرگز، زیرا او به آیات ما عناد مى‏ورزد.
به زودى او را به گردنه‏اى سخت گرفتار مى‏كنم.
همانا او (براى مبارزه با قرآن) فكر كرد و به سنجش پرداخت.
پس مرگ بر او باد كه چگونه سنجید.
باز هم مرگ بر او كه چگونه سنجید.
سپس نگریست.
سپس چهره در هم كشید و با عجله دست به كار شد.
سپس پشت كرد و تكبّر ورزید.
پس گفت: این (قرآن) جز سحرى كه (از پیشینیان) روایت مى‏شود نیست.
این نیست مگر گفته بشر.

نکته ها
«عَنید» از «عناد» است، یعنى كافران حق را فهمیدند، امّا از روى عناد و لجاجت حاضر به پذیرش آن نیستند.
«اُرهقه» از «ارهاق» به معناى وادار كردن كسى به كار سخت است.
«صَعود» به معناى گردنه‏اى است كه عبور از آن و صعود بر آن سخت است.
مراد از «قَدَّرَ»، «تقدیر» به معناى مقایسه میان قرآن با سحر و شعر و كهانت است.
قرآن در مورد كفر و دروغ، كلمه «قُتِلَ» را یكبار به كار برده است:
«قتل الانسان ما اكفره»(113) كشته باد انسان (بى ایمان) كه تا این حد كفر مى‏ورزد.
«قتل الخرّاصون»(114) كشته باد آن كه دروغ مى‏بندد.
امّا در مورد توطئه علیه پیامبر و قرآن، دوبار فرمود: «فقتل كیف قدّر ثم قتل كیف قدّر»
در آیه 23 فرمود: «ثمّ ادبر واستكبر»، حال ببینیم كیفر كسى كه به حق پشت كند و با آن مخالفت ورزد، چیست؟
قرآن درباره كسانى كه با وجود شناخت حق بدان كفر مى‏ورزند و از آن روى مى‏گردانند مى‏فرماید: چنین كسانى به كیفرهاى گوناگونى دچار مى‏شوند، از جمله:
جهت و هدف خود را در زندگى از دست مى‏دهند. «استهوته الشیّطان فى الارض حیران»(115) فریب و اغواى شیطان او را در زمین سرگردان ساخته است.
ضیق صدر او را تحت فشار قرار مى‏دهد: «یجعل صدره ضیّقاً حرجاً»(116) خداوند، دل او را تنگ و سخت قرار مى‏دهد.
دچار معیشت دشوار و تنگ مى‏شود: «و من اعرض عن ذكرى فانّ له معیشةً ضنكاً»(117) هركس از یاد و اطاعت من سرپیچى كند، معیشتش تنگ شود.
نكبت و بدبختى بر او مسلّط مى‏شود: «انّ الخزى والسّوء الیوم على الكافرین»(118) امروز ذلّت و خوارى عذاب، بر كافران خواهد بود.
از بهره‏گیرى از نعمت‏هاى الهى در راه صحیح محروم مى‏شود. قرآن مى‏فرماید: خداوند بر دل و گوش و بر چشم كافران مُهر مى‏زند و پرده‏اى بر آن مى‏افكند تا از فهم حقایق الهى محروم مانند: «ختم اللّه على قلوبهم و على سمعهم و على ابصارهم غشاوة»(119)
اعمالش همانند سرابى كه انسان در بیابان مى‏بیند، پوشالى و توخالى است: «اعمالهم كسراب بقیعة»(120) و خاكسترى است در معرض تندبادى شدید، كه همه به باد فنا مى‏رود: «اعمالهم كرمادٍ اشتدت به الرّیح فى یومٍ عاصف»(121)
هر لحظه بر خسارتش افزوده مى‏شود: «و لا یزید الكافرین كفرهم الّا خساراً»(122)
همواره از راه حق دور مى‏شود: «ضلّوا ضلالاً بعیداً»(123)
تا آنجا كه جز جهنم و دوزخ هیچ راه دیگرى ندارد: «ولا لیهدیهم طریقاً الّا طریق جهنم»(124)
امیرالمؤمنین على‏علیه السلام در نهج‏البلاغه مسلمانان را سرزنش مى‏كند كه دشمن شما با فكر و برنامه‏ریزى حركت مى‏كند، امّا شما در خواب هستید و غافلید: «تكادون و لا تكیدون... لا ینام علیكم و انتم فى غفلة»(125)
انسان‏هاى عنود و لجوج معمولاً برخوردهاى سرسختانه‏اى دارند و اعتدال خودشان را به كلّى از دست مى‏دهند. با این كه «عبس» و «بسر» تقریباً به یك معناست. آوردن هر دو كلمه نشانه سرسختى آنها است. «عبس و بسر» چنانكه روى‏گردانى بر اساس تكبّر است، اما در اینجا هم كلمه «ادبار» و «استكبار» هر دو آمده است. «ثمّ ادبر و استكبر»


113) عبس، 17
114) ذاریات، 10
115) انعام، 71.
116) انعام، 125.
117) طه، 123.
118) نحل، 27.
119) بقره، 7.
120) نور، 39.
121) ابراهیم، 18.
122) فاطر، 39.
123) نساء، 167.
124) نساء، 169.
125) نهج‏البلاغه، خطبه 34.

پيام ها
1- انسان دور از خدا،اهل طمع و افزون خواهى است. «یطمع ان ازید»
 2- دشمن، به تمام آرزوهایش نمى‏رسد. «یطمع ان ازید كلاّ...»
 3- در برابر توقّعات نابجا، محكم و قاطع برخورد كنید. «یطمع... كلاّ»
 4- وقتى عناد و لجاجت در انسان مستقر شود، آیات الهى را تكذیب مى‏كند. «كان لایاتنا عنیداً»
 5 - عناد و لجاجت، سبب زوال نعمت مى‏شود. «یطمع ان ازید كلا انّه كان لآیاتنا عنیداً»
 6- عناد، سبب عذاب طاقت‏فرساست. «عنیداً سارهقه صعوداً»
 7- رفاه و كامیابى غافلانه در دنیا، سختى‏هاى شدید قیامت را در پى دارد. (آرى هر سرازیرى، گردنه‏اى را به دنبال دارد) «جعلت له مالاً ممدوداً... سارهقه صعوداً»
 8 - دشمن با فكر و برنامه كار مى‏كند. «انّه فكّر و قدّر».
 9- برنامه دشمن، مبارزه با قرآن و آیات الهى است. «كان لایاتنا عنیداً... فكّر و قدّر»
 10- هر فكرى ارزش ندارد و هر متفكرى ارزشمند نیست. «انّه فكّر و قدّر فقتل كیف قدّر»
 11- توطئه گران بدانند كه آیندگان نیز به آنان نفرین خواهند كرد. «فقتل كیف قدّر»
 12- لعن و نفرین بر دشمن، نه تنها جایز، بلكه لازم است. «فقتل كیف قدّر ثمّ قتل كیف قدّر»
 13- به كسانى كه با فكر و طرح خود ضربه فرهنگى مى‏زنند و به رهبران فاسد، باید همواره نفرین كرد. «فقتل كیف قدّر ثمّ قتل كیف قدّر»
 14- فكر بد مقدمه‏اى براى تصمیم خطرناك و نادرست است. (در آیه شریفه به جاى «فقتل كیف فكّر»، دو مرتبه فرمود: «قتل كیف قدّر»)
 15- لحظه‏اى فكر كردن مى‏تواند مقدمه كار خیر یا كار شر براى مدتهاى طولانى شود. كلمه «فكّر» یكبار و كلمه «قدّر» سه بار تكرار شده است.
 16- دشمن از طریق نظارت و ارزیابى، فكر و طرح خود را علیه دین عمق و استمرار مى‏بخشد. «انّه فكّر و قدّر... ثمّ نظر»
 17- از دشمن، انتظار تبسّم و لبخند نداشته باشید. «ثمّ عَبس و بَسر»
 18- دشمن براى موفقیّت خود، زمان‏هاى طولانى را صرف و صبر مى‏كند. «ثمّ نظر، ثمّ عبس، ثمّ ادبر» (كلمه «ثُمّ» معمولاً در مواردى به كار مى‏رود كه فاصله زمانى زیادى در كار باشد.)
 19- قرآن، حتّى در نظر كافران، كلامى پر جاذبه و سحرآمیز است. «ان هذا الاّ سحر یؤثر»

Copyright 2015 almubin.com