1. الفاتحة 2. البقرة 3. آل عمران 4. النساء 5. المائدة 6. الأنعام 7. الأعراف 8. الأنفال 9. التوبة 10. يونس 11. هود 12. يوسف 13. الرعد 14. إبراهيم 15. الحجر 16. النحل 17. الإسراء 18. الكهف 19. مريم 20. طه 21. الأنبياء 22. الحج 23. المؤمنون 24. النور 25. الفرقان 26. الشعراء 27. النمل 28. القصص 29. العنكبوت 30. الروم 31. لقمان 32. السجدة 33. الأحزاب 34. سبأ 35. فاطر 36. يس 37. الصافات 38. ص 39. الزمر 40. غافر 41. فصلت 42. الشورى 43. الزخرف 44. الدخان 45. الجاثية 46. الأحقاف 47. محمد 48. الفتح 49. الحجرات 50. ق 51. الذاريات 52. الطور 53. النجم 54. القمر 55. الرحمن 56. الواقعة 57. الحديد 58. المجادلة 59. الحشر 60. الممتحنة 61. الصف 62. الجمعة 63. المنافقون 64. التغابن 65. الطلاق 66. التحريم 67. الملك 68. القلم 69. الحاقة 70. المعارج 71. نوح 72. الجن 73. المزمل 74. المدثر 75. القيامة 76. الإنسان 77. المرسلات 78. النبأ 79. النازعات 80. عبس 81. التكوير 82. الانفطار 83. المطففين 84. الانشقاق 85. البروج 86. الطارق 87. الأعلى 88. الغاشية 89. الفجر 90. البلد 91. الشمس 92. الليل 93. الضحى 94. الشرح 95. التين 96. العلق 97. القدر 98. البينة 99. الزلزلة 100. العاديات 101. القارعة 102. التكاثر 103. العصر 104. الهمزة 105. الفيل 106. قريش 107. الماعون 108. الكوثر 109. الكافرون 110. النصر 111. المسد 112. الإخلاص 113. الفلق 114. الناس
تعداد آیات: 20
تفسير 90. البلد آية 8
Number of verses: 20
بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمـَنِ الرَّحِيم
أَلَمْ نَجْعَل لَّهُ عَيْنَيْنِ 8
آیا برای او دو چشم قرار ندادیم،

ترجمه
آیا براى او دو چشم قرار ندادیم.
و یك زبان و دو لب؟
و دو راه (خیر و شرّ) را به او نمایاندیم.
امّا او در آن گردنه سخت قدم نگذاشت.
و چه مى‏دانى كه آن گردنه چیست؟
آزاد كردن برده.
یا غذا دادن به روز گرسنگى.
به یتیمى خویشاوند
یا بینوایى خاك نشین.

نکته ها
«نجد» به معناى مكان بلند، در برابر «تهامه» به معناى گود است. به فرموده امام صادق‏علیه السلام به راه خیر و شر، نجدین مى‏گویند.(57)
تشبیه راه خیر و شر به راهى كه در ارتفاعات است. شاید براى آن باشد كه پیمودن راه خیر بخاطر مبارزه با هوسها و پیمودن راه شر به علّت عواقب تلخ آن. همچون عبور از راه مرتفع است، و براى هر عاقلى مسئله خیر و شر مثل زمین بلند روشن و برجسته است.
«عقبة» به معناى گردنه و گذرگاه باریك و سخت است و «اقتحام» به معناى خود را به سختى انداختن است. «مسغبة» به معناى گرسنگى، «مقربة» به معناى خویشاوندى و «متربة» از تراب به معناى خاك نشینى است.
در حدیثى مى‏خوانیم كه امام رضاعلیه السلام هنگام غذا خوردن، سینى بزرگى كنار سفره‏اش قرار مى‏داد و از هر چه در سفره بود بهترینش را در آن مى‏گذاشت و براى فقرا مى‏فرستاد و آیه «او اطعام فى یوم ذى مسغبة» را تلاوت كرده و مى‏فرمود: خداوند مى‏داند همه مردم توان آزاد كردن برده را ندارند، لذا راه دیگرى را براى بهشت رفتن مردم باز كرد.(58)
در آیه قبل خواندیم: آیا انسان گمان مى‏كند كه احدى او را نمى‏بیند؟ در این آیه مى‏فرماید: آیا ما براى او دو چشم قرار ندادیم؟ چگونه انسان مى‏بیند؟ ولى خیال مى‏كند خدا او را نمى‏بیند؟
خداوند براى چشم، چند محافظ قرار داده است:
جایگاه آن را در میان گودالى از استخوان‏ها قرار داده و چون چشم از پیه ساخته شده، آن را با اشك شور مخلوط كرده است تا فاسد نشود.
مژه، دربان و پلك، پوشش چشم است. ابرو، سایبان و خطوط پیشانى براى انحراف عرق به دو سوى صورت است.
هر شبانه روز ده‏ها هزار عكس رنگى مى‏گیرد، بدون آنكه به فیلم و یا تنظیمِ خاصى نیاز داشته باشد. راستى آیا وجود دوربینى كه از پیه ساخته شده و دهها سال عكسبردارى و فیلمبردارى مى‏كند، نشانه قدرت معجزه‏گر الهى نیست؟!!
چشم، مظهر عاطفه و غضب و مظهر تعجب و ادب و مظهر زیبائى و عشق است.
چشم، رابط انسان با جهان خارج و زبان، وسیله ارتباط انسان با دیگر انسانها و بهترین و ارزان‏ترین و ساده‏ترین و عمومى‏ترین وسیله مبادلات علمى و فرهنگى و اجتماعى است.
شاید تأكید قرآن بر دو چشم، به خاطر آن باشد كه تخمین مسافت و فاصله و عمق اشیا با یك چشم امكان‏پذیر نیست.
بگذریم كه چشم نقش ویژه‏اى در زیبائى افراد دارد و یكى از راه‏هاى شناحت افراد است. اگر گوش یا دهان افراد پوشیده باشد به راحتى مى‏توان آنان را شناخت در حالى كه اگر چشم بسته باشد، شناخته نمى‏شوند.
چشم، دریچه دل و عشق است. شاعر مى‏گوید:
زدست دیده و دل هر دو فریاد
كه هر چه دیده بیند دل كند یاد
بسازم خنجرى نیشش ز فولاد
زنم بر دیده تا دل گردد آزاد
چشم، راه نفوذ در دیگران است. تفاوت شاگردى كه استاد را ببیند و در چشم او نگاه كند با شاگردى كه از طریق بلندگو یا نوار سخنى را بشنود، بسیار است.
زبان و لب، با هم كلمه را مى‏سازند و بدون همكارى آنها بسیارى از حروف ساخته نمى‏شوند.
انواع زبان‏ها و لهجه‏ها، از آثار قدرت خداست. انسان در آفریدن كلمات و جملات محدودیّتى ندارد. زبان همچنین وسیله چشیدن و تشخیص مزه‏هاست. جالب آنكه هر گوشه‏اى از زبان براى تشخیص نوعى از مزه‏هاست و با قدرت الهى مقدار آبى كه نیاز دارد در درون دهان تولید مى‏شود، زبان غذا را به زیر دندان‏ها هل مى‏دهد بدون آنكه خودش آسیب ببیند، زبان لقمه‏ها را بازرسى مى‏كند كه اگر استخوان و یا موئى در آن باشد شناسائى كند و در پایان، دهان را جاروب مى‏نماید. از طریق همین شكاف ساده‏اى كه ما آن را لب مى‏نامیم، مكیدن، فوت كردن، جویدن، چشیدن و سخن گفتن صورت مى‏گیرد.
چشم و زبان و لب، هم مى‏توانند ابزار خیر باشند و هم ابزار شرّ، لذا خداوند هر دو راه را به ما نشان داده است.
نجات دیگران از فقر و اسارت، لازم است، حتّى اگر كافر باشند. لذا در آیه، شرط آزاد كردن برده و سیر كردن فقیر، ایمان داشتن برده و فقیر نیست.
شرایط زمانى و مكانى و خصوصیات افراد ارزش كارها را تغییر مى‏دهد:
اطعام ارزش دارد، ولى در زمان قحطى ارزش بیشترى دارد. «فى یوم ذى مسغبة»
یتیم نوازى با ارزش است، ولى یتیمى كه فامیل باشد اولویّت بیشترى دارد. «ذا مقربة»
رسیدگى به فقرا مهم است، به خصوص آنانكه از شدّت فقر خاك‏نشین هستند. «ذا متربة»
دل كندن از مال به نفع فقرا همچون عبور از گردنه‏هاست، و راه بهشت از میان این گردنه‏ها مى‏گذرد.
شاید بتوان براى این آیات، مصادیق معنوى در نظر گرفت و گفت: مراد از «فكّ رقبة» آزاد كردن مردم از آتش دوزخ، با هدایت است و مراد از اطعام «او اطعام فى یوم ذى مسغبة» اطعام روحى نیازمندان به وسیله تعلیم و ارشاد است و مراد از «یتیماً ذا مقربة» ایتام آل‏محمّدصلى الله علیه وآله هستند و مراد از «مسكیناً ذا متربة»، نیازمندان به هدایت هستند.
ناگفته نماند كه براى تأكید این معانى، در حدیث مى‏خوانیم: مراد از آیه «فلینظر الانسان الى طعامه»(59) نظر به علمى است كه انسان مى‏آموزد كه طعام معنوى است.(60)
در حدیثى مى‏خوانیم كه رسول خداصلى الله علیه وآله فرمودند: «عتق رقبه» آن است كه شخصى خودش به تنهائى برده‏اى را آزاد كند، ولى «فكّ رقبه» آن است كه به آزاد كردن برده‏اى كمك كند.(61)


57) كافى، ج‏1، ص‏163.
58) تفسیر نور الثقلین.
59) عبس، 24.
60) تفسیر اطیب البیان.
61) تفسیر مجمع البیان.

پيام ها
 1- بهترین راه خداشناسى، دقّت و مطالعه در آفریده‏هاى حكیمانه خداوند است. «الم نجعل له...»
 2- با سؤال‏هاى مناسب، وجدان‏هاى خفته را بیدار كنید. «الم نجعل له...»
 3- همه انسانها از طریق عقل یا فطرت یا راهنمایى انبیا و اوصیا و علما، خیر و شر را مى‏شناسند. «هدیناه النّجدین»
 4- انجام وظیفه و تكلیف، همچون عبور از گردنه است. «العقبة»
 5 - افراد مرفّه و راحت‏طلب كه از انجام كار و پذیرش مسئولیّت فرار مى‏كنند، مورد انتقاد قرآن‏اند. «فلا اقتحم العقبه»
 6- انسان، مسائل معنوى را بدون هشدارهاى الهى درك نمى‏كند. «و ما ادریك ما العقبة»
 7- آزاد سازى بردگان و اسیران در رأس كارهاى خیر است. «فكّ رقبة»
 8 - همیشه كلى گویى مفید نیست، گاهى باید نمونه‏ها و مصادیق را نام برد. «فكّ رقبة... اطعام»
 9- براى تحریك عواطف مردم و بیدارسازى وجدانها دردها را مطرح كنید. «مسغبة... مقربة... متربة»
 10- براى تشویق مردم به كارهاى خیر، ابتدا الطاف خدا را یادآور شوید. «عینین - لساناً شفتین - یتیما ذا مقربة»
 11- اسلام به مسائل مادى طبقه محروم و لزوم حل مشكلات آنان تأكید و اصرار دارد. «یتیماً مسكیناً»
 12- سرمایه‏ها خرج مى‏شود ولى مهم مسیر خرج است. «اهلكت مالاً لُبداً... فلا اقتحم العقبة... فكّ رقبة... او اطعام...»

Copyright 2015 almubin.com