ترجمه
(موسى) گفت: مرا به خاطر فراموشىام مؤاخذه مكن و از این كارم بر من سخت مگیر.
پس به راه خود ادامه دادند تا به نوجوانى برخورد كردند، پس خضر او را كشت. موسى گفت: آیا بىگناهى را بدون آنكه كسى را كشته باشد، كشتى؟ به راستى كار زشت و منكرى انجام دادى!
نکته ها
نه انبیا فراموشكارند، نه فراموشى قابل انتقاد و مؤاخذه است. بنابراین در جملهى «لاتؤاخذنى بما نَسیتُ»، مراد از نسیان، رها كردن قرار تبعیّت و سكوت، به دلیل كارهایى بود كه به نظر موسى خلاف شرع مىآمد.
«اِرهاق»، هم به معناى فراگیر شدن با قهر و غلبه است و هم به تكلیف كردن به كار سخت گفته مىشود.
از كلمهى «غلام» و«زكیّة» استفاده مىشود كه نوجوان به تكلیف نرسیده بود. كلمه «نُكر» از «اِمر» شدیدتر است، زیرا در مورد سوراخ كردن كشتى فرمود: «شیئاً اِمراً»، ولى در مورد كشتن نوجوان فرمود: «شیئاً نُكراً».
پيام ها
1- معلّم و استاد مىتواند شاگرد خود را مؤاخذه كند. «لاتؤاخذنى»
2- در تعلیم وتربیت نباید كار را بر شاگردان سخت گرفت. «لاترهقنى من امرى عسراً»
3- معلّم و استاد، پس از پذیرش اشتباه وعذرخواهى شاگرد، تعلیم و ارشاد را ادامه دهد. «فانطلقا»
4- معلّم باید شاگرد را به تدریج با معارف آشنا كند. «فانطلقا» (موسى گام به گام با اسرار آشنا مىشود.)
5 - مراعات محكمات، مهمتر از تعهّدات اخلاقى است. «أقتلتَ نفساً زكیّة» موسى به خاطر اینكه قتل را از منكرات مىدانست، نهى از منكر را برخورد لازم دید و نهى كرد و از تعهّد اخلاقى كه داده بود، دست برداشت.
6- قانون قصاص، در دین موسى نیز بوده است. «أقتلتَ نفساً زكیّة بغیر نفس» اعتراض موسى این بود كه چرا نوجوانى را كه قاتل نبوده كشتى؟
7- گاهى آنچه نزد كسى «معروف» است، نزد دیگرى «منكر» جلوه مىكند. «جئت شیئاً نُكراً»