ترجمه
و ذوالنون (یونس را به یاد آور) آن هنگام كه خشمگین (و با قهر از میان مردم بیرون) رفت و گمان كرد كه (آسوده شد و) ما بر او تنگ نخواهیم گرفت، (امّا همین كه در كام نهنگ فرو رفت و سبب آن را دانست) پس در آن تاریكیها ندا داد كه (خداوندا!) جز تو معبودى نیست، تو پاك و منزهى (و) همانا من از ستمكاران بودم (و نمىبایست مردم را بخاطر سرسختىشان رها كرده و تنها بگذارم).
پس ( دعاى ) او را اجابت كردیم و او را از آن اندوه نجات دادیم و ما این چنین، مؤمنان را نجات مى دهیم.
نکته ها
آنچه پیرامون داستان حضرت یونس در تفاسیر آمده این است كه آن حضرت سالهاى بسیارى مردم را به سوى خداپرستى دعوت كرد ولى از این میان تنها دو نفر به او ایمان آوردند، یكى شخصى عابد و دیگرى انسانى عالم، وقتى وضع بدین صورت ادامه یافت، عابد به یونس علیه السلام پیشنهاد نفرین كرد و حضرت كه از سرسختى و لجاجت آنان به ستوه آمده بود به این كار اقدام نمود و به محض پیدا شدن آثار بلا، بدون كسب اجازه از محضر خداوند، با خشم و غضب از منطقه خارج شد به این گمان كه دیگر از دست آنان راحت شده است، امّا نمى دانست كه خداوند بخاطر این كار زندگى را بر او سخت خواهد كرد.
وقتى از آنجا خارج شد، به سوى دریا رفت، سوار بر كشتى شده و به منطقهاى دیگر عزیمت نمود. در میانهى راه ناگهان كشتى به خاطر مواجه شدن با نهنگى بزرگ، دچار اضطراب گردید و چیزى نمانده بود تا همه اهل كشتى غرق شوند.
صاحبان كشتى تصمیم گرفتند تا براى رفع این بلا، یك نفر از ساكنان كشتى را به دریا بیندازند و خود را از این مصیبت رها سازند و چون قرعه كشیدند، نام یونسعلیه السلام درآمد، لذا او را به دریا انداختند، بلافاصله نهنگ او را بلعید و به درون دریا رفت، امّا به امر الهى از خوردن و هضم او منع گردید.
یونس علیه السلام در آن تاریكىهاى شكم ماهى و اعماق آب به ظلم خود، به خروج نابجا از میان مردم پى برد و به آن اعتراف كرد، پس خداوند دعاى او را مستجاب فرمود و او را از آن حال نجات داد. از آن پس یونس لقب «ذوالنون» به معناى صاحب ماهى یافت.
در آیات 143 و144 سورهى صافّات آمده است كه: «فلولا انّه كان من المسبّحین . للبث فى بطنه الى یوم یبعثون» یعنى اگر نبود كه او از زمرهى تسبیحكنندگان به شمار مىرفت، هر آینه تا روز قیامت در شكم ماهى محبوس مىگردید.
پيام ها
1- در بیان تاریخ، همیشه از شیرینىها و موفّقیّتها سخن نگوییم، بلكه به حوادث تلخ و شكستها نیز اشاره كنیم. «وذاالنون»
2- هرگز رسالت الهى خویش را پایان یافته تلقّى و آن را رها نكنیم. «اذ ذهب»
3- گاه یك حركت عجولانه، بدون حساب و بىاجازه، كیفر سختى را بدنبال مىآورد. «اذ ذهب - فنادى فى الظلمات»
4- خداوند بر خیالات، افكار و گمانهاى ما آگاه است. «فظن ان لن نقدر علیه»
5 - گاهى انبیا بر حوادث آیندهى خود آگاهى ندارند. «فظن ان لن نقدر علیه»
6- یك غضب بیجا، گاه یك پیامبر خدا را گرفتار مىكند. «مغاضباً - فنادى»
7- گاهى ناشایستگى یك عمل باعث انواع ظلمتها مىگردد. «الظلمات»
8 - در تحلیل گرفتارىها، خدا را منزّه بدانیم و سرچشمهى آن را در عملكرد خود جستجو نماییم. «سبحانك اِنّى كنت»
9- اگر حركتها و حبّ و بغضها به فرمان خداوند و مرضى خاطر او نباشد، نتیجه مطلوب را در پى نخواهد داشت. «ذَهَب مغاضباً - اِنّى كنت منالظالمین»
10- اقرار به گناه در پیشگاه خداوند، خود یك كمال و از آداب دعاست. «اِنّى كنت من الظالمین»
11- دعایى كه در آن، اقرار به توحید، تنزیه پروردگار و اعتراف به خطا و اشتباه و گناه باشد، مستجاب است. «سبحانك اِنّى كنتُ ... فاستجبنا»
12- تنزیه خداوند و اقرار به گناه، رمز نجات از مصائب و محرومیّتهاست. «سبحانك اِنّى كنتُ ... فاستجبنا»
13- تنها راه نجات، خواست و ارادهى الهى است. «فاستجینا له و نجّیناه»
14- داستانهاى قرآن، یك واقعهى تمام شده نیست، یك جریان و سنّت دائمى است. «كذلك»
15- نجات اهل ایمان، یك سنّت و قانون خداوند است. «كذلك ننجى المؤمنین»
16- هر كس این ذكر را با آن حال بگوید نجات مىیابد. «اِنّى كنتُ منالظالمین فاستجبنا... كذلك ننجى المؤمنین»