ترجمه
اوست (خداوندى) كه از پنهان و آشكار آگاه، (و) شكستناپذیر و مهربان است.
كسى كه هر چه را آفرید نیكو آفرید، و آفرینش انسان را از گِل آغاز كرد.
سپس (بقاى) نسل او را از عصارهاى از آب پست و بىمقدار مقرّر فرمود.
سپس (اندام) او را موزون ساخت و از روح خویش در وى دمید، و براى شما گوش و چشمها و دلها قرار داد، (ولى) اندكى از شما سپاس مىگزارید.
نکته ها
كلمهى «سَوّى» از «تسویه»، به معناى ایجاد تعادل و تناسب و دورى از هرگونه افراط و تفریط است.
حقایق جهان براى ما دو گونه است: پیدا و نا پیدا؛ امّا نزد خدا چیزى غایب و پنهان نیست.
پيام ها
1- قوانین حاكم بر جهان، براساس علم بىپایان الهى است. «یدبّر الامر... عالم الغیب و الشّهادة» (آرى، تدبیر و اداره هر مجموعهاى به آگاهى از آن نیاز دارد.)
2- علم الهى، نسبت به پیدا و پنهان یكسان است. «عالم الغیب و الشّهادة»
3- قدرت الهى با مهر همراه است. «العزیز الرّحیم»
4- همهى آفریدهها نیكوست. «احسن كلّ شىء خلقه» (حتّى زهر در بدن مار یك ارزش است، درست مثل آب دهان كه در دهان انسان نعمت است؛ امّا اگر خارج شود، به هر كجا بیفتد یك اهانت است.)
5 - همه چیز آفریدهى خداست. «كلّ شىء خلقه»
6- ذكر جداگانهى انسان، در كنار همهى هستى، نشانهى اهمیّت و ارزش ویژهى انسان است. «كلّ شىء خلقه - خلق الانسان»
7- آنچه نطفه مىشود، تنها یك سلّول و اسپرم بیش نیست. «سلالة من ماء»
8 - هنرمند، خداوند است كه قطرهاى آب ناچیز و پست، موجودى شریف و ارزشمند مىسازد. «خلق... من ماء مهین»
9- آفرینش حضرت آدم با آفرینش بنىآدم متفاوت است. «بدأ خلق الانسان من طین ثمّ جعل نسله من سلالة من ماء مهین» (آفرینش حضرت آدم از خاك بود، ولى نسل او از نطفه و آب آفریده شدند.)
10- دریافت كمالات الهى، به آمادگى و تعادل نیاز دارد. (اوّل اندام موزون، سپس دمیده شدن روح الهى) «ثم سوّاه و نفخ فیه»
11- از نشانههاى شرافت انسان، دمیده شدن روح الهى در اوست. «من روحه»
12- آفرینش انسان اولیه تدریجى بوده است. «بدأ خلق الانسان... ثمّ سوّاه»
13- وسعت دایره دید انسان بیش از گوش اوست. (انسان در یك لحظه نمىتواند دو صدا را مجزّا از هم بشنود، ولى مىتواند چند چیز را با هم تماشا كند، به علاوه انسان از راه گوش تنها صداى اشیاى و افراد را مىشنود، ولى از راه چشم، موقعیّت، رنگ، حجم، حركت و سكون را مىبیند.) («السمع» مفرد و «الابصار» جمع آمده است.)
14- در میان اعضاى بدن، آنچه وسیلهى شناخت و معرفت است، مهمتر است. (لذا تنها نام گوش و چشم و دل برده شده است.) «السمع والابصار والافئده»
15- توجّه به دورانهاى پیدایش انسان، راهى به سوى خودشناسى و خداشناسى و شكرگزارى است. «قلیلاً ما تشكرون»
16- انسان باید شكرگزار باشد، وگرنه سزاوار توبیخ است. «قلیلاً ما تشكرون»