ترجمه
و بدین گونه ما روحى (به نام قرآن) را از فرمان خود به تو وحى كردیم و تو نه كتاب را مىدانستى چیست و نه ایمان را، ولى ما آن را نورى قرار دادیم كه هر كه از بندگانمان را بخواهیم به وسیله آن هدایت كنیم و همانا تو (مردم را) به راه راست هدایت مىكنى.
راه خداوندى كه آنچه در آسمانها و زمین است براى اوست. بدانید كه همه امور به سوى او باز مىگردد.
نکته ها
این سوره با آیه وحى شروع شد، «حم، عسق، كذلك یوحى الیك» و با آیه وحى پایان مىپذیرد. «و كذلك اوحینا الیك»
مراد از «روح» در این آیه را بعضى روح الامین گرفتهاند و بعضى فرشتهاى بالاتر از سایر فرشتگان كه همراه آنهاست، نظیر «تنزّل الملائكة والروح فیها»(67) و گروهى قرآن دانستهاند كه به نظر این معنا بهتر است.
روح مایه حیات و زندگى است و قرآن رمز حیات معنوى انسان است. همان گونه كه جسم بدون روح متلاشى و متعفن مىشود، جامعهى بدون كتاب و قرآن در معرض متلاشى شدن است. آن گونه كه حقیقت روح درك نشدنى است، حقیقت قرآن نیز درك ناشدنى است و آن طور كه روح كهنه نمىشود قرآن نیز كهنه شدنى نیست.
امام على علیه السلام در نهجالبلاغه مىفرماید: «لقد قرن اللّه به صلى اللّه علیه و آله من لدن كان فطیماً اعظم ملائكته یسلك به طریق المكارم و محاسن الاخلاق لیله و نهاره»(68) همانا خداوند از لحظه از شیر گرفتن پیامبر، یكى از بزرگترین فرشتگان خود را همراه او گرداند تا راه مكارم و محاسن اخلاق را شب و روز به او تعلیم دهد. بنابراین مراد از جمله «ولا الایمان» رها بودن و گمراه بودن و بىایمان بودن پیامبر، قبل از بعثت نیست، بلكه مراد آن است كه پیامبر از جزئیّات و محتویّات آئین خبر نداشت.
براى حركت معنوى انسان امورى لازم است از جمله: راه، «صراط مستقیم» راهنما، «انّك لتهدى» نور، «و جعلناه نوراً» نقشه، «اوحینا الیك روحاً من امرنا» و هدف و مقصد. «الى اللّه تصیر الامور»
پيام ها
1- وحى به پیامبر اكرمصلى الله علیه وآله استمرار وحى به انبیاى پیشین است. «و كذلك اوحینا الیك»
2- سه نوع وحى كه در آیه قبل آمده بود براى پیامبر اسلام بوده است. «و كذلك اوحینا الیك»
3- پیامبر اسلام امّى و درس نخوانده بود. «ما كنتَ تَدرى ما الكتاب»
4- حتّى پیامبران بدون هدایت الهى راهى از پیش نمىبرند. «ما كنتَ تَدرى...»
5 - صفا و صداقت نشانه نبوّت است. رهبران عادّى حاضر نیستند سابقهى خود را این گونه براى مردم مطرح كنند. «ما كنتَ تَدرى...»
6- گرچه هدایت به دست خداست «من نشاء» لكن بستر هدایت، روح بندگى و دورى از تكبّر است. «عبادنا»
7- كسى كه مىخواهد دیگران را هدایت كند باید خود بر راه حقّ مسلط باشد. «انّك لمن المرسلین على صراط مستقیم»(69)، «انّك لتهدى الى صراط المستقیم»
8 - قرآن و رسول وسیله هدایتند. «نوراً نهدى به... انك لتهدى»
9- ملاك، لیاقت فعلى افراد است، گرچه در گذشته دست آنها خالى باشد. «ما كنت تدرى... انك لتهدى»
10- تكامل حتّى براى انبیا نیز هست. «و ما كنت تدرى... انك لتهدى»
11- اگر لطف خدا شامل حال انسانى شود، ناآگاه دیروز معلم امروز مىشود. «ما كنت تدرى... انك لتهدى»
12- قرآن به تنهایى كافى نیست، با اینكه قرآن نور هدایت است «نوراً نهدى به...» لكن باز هم نیاز به رسول است. «انك لتهدى»
13- راه راست همان راه خداست. (مكاتب غیر الهى از تعیین راه درست براى بشر عاجزند.) «صراط مستقیم صراط اللّه الّذى»)
14- راه كسى را بپیمائیم كه فرمانرواى هستى باشد. «صراط اللّه الّذى له ما فى السموات...»
15- اهل ایمان دلشاد باشند و اهل لجاجت و كفر هشدار یابند كه پایان كار آنها با خداست. «الى اللّه تصیر الامور»
16- حركت جهان هستى، هدفدار و تكاملى است. «الى اللّه تصیر الامور»