ترجمه
همانا من مىخواهم تو با بار گناه من (كه پس از كشتنم بر عهده تو قرار مىگیرد) و گناه خودت (به سوى خدا) بازگردى و از دوزخیان باشى، و این است كیفر ستمكاران.
پس نفس او (با وسوسهاى برخاسته از حسد) كشتن برادرش را برایش آسان و رام ساخت واو را كشت، در نتیجه از زیانكاران گشت.
نکته ها
امام باقرعلیه السلام به دنبال تلاوت آیه «فطوّعت له نفسه» فرمود: ابلیس به قابیل گفت: قربانى تو قبول نشد و قربانى برادرت هابیل قبول شد، اگر او زنده بماند در طول تاریخ نسل او بر نسل تو افتخار خواهند كرد كه قربانى پدر ما پذیرفته شد واز پدر شما پذیرفته نشده است، بنابراین بهتر آن است كه او را به قتل برسانى تا نسل تو ذلّت نكشد. [64]
امام باقر علیه السلام فرمود: «من قتل مؤمناً متعمّداً أثبت اللّه على قاتله جمیع الذنوب وبرء المقتول منها، وذلك قوله تعالى: «انّى ارید أن تبوأ...»» هر كه عمداً مؤمنى را بكشد، خداوند همه گناهان را به حساب قاتل ثبت مىكند و مقتول را از گناهان پاك مىكند. [65]
معناى آیه، سكوت در مقابل ظالم به امید بخشش گناهان نیست.
در حدیثى از پیامبر اكرمصلى الله علیه وآله مىخوانیم كه محل حادثه، كوه قاسِیون در دمشق است. [66]
امام سجادعلیه السلام فرمودند: نحوهى كشتن را ابلیس به قابیل یاد داد. [67]
پيام ها
1- گناهان مقتول، به قاتل منتقل مىشود. «تبوء باثمى»
2- در درگیرىها مسئول خسارت آغازگر است. «اثمى واثمك»
3- برادركشى همان و دوزخى شدن همان. «فتكون من اصحاب النّار»
4- ایمان به معاد، جزو عقاید اوّلیه انسانهاى روى زمین بوده است. «اصحاب النّار»
5 - قاتل، هم به خود ظلم مىكند، هم به مقتول، هم به خانوادهى مقتول و هم به جامعه. «الظالمین»
6- نفس انسان، با وسوسه، تلقین و تزیین، انسان را رام و خام مىكند و به گناه مىكشد. «فطوّعت له نفسه»
7- هواى نفس مىتواند عواطف برادرى را نیز سركوب كند. «فطوّعت له نفسه قتل اخیه»
8 - فطرت پاك انسانى، از آدم كشى بیزار است، ولى نفس، این كار را خوب جلوه داده و انسان را به قتل وامىدارد. «فطوّعت»
9- جنگ حقّ و باطل، از آغاز تاریخ زندگى بشر بوده است. «فقتله»
10- مرگ انسان در زمین، با شهادت آغاز شد. «فقتله»
11- پیروى از هواى نفس، خسارت است. «فقتله فأصبح من الخاسرین»
12- قاتل، هم از درون گرفتار عذاب وجدان است و هم از بیرون مورد انتقاد مردم و هم گرفتار قصاص و عدل مىشود و كامى نمىگیرد. «فقتله فأصبح من الخاسرین»
13- تسلّط وغلبه بر مخالف، همیشه نشانهى سرافرازى نیست. «فقتله فأصبح من الخاسرین»